سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرباز ولایت

نظر


استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه 15 دستورالعمل را ذکر می‌کند که به ترتیب در ذیل آورده شده است:
1. هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.


2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.


3.اگر غلام خانه‌زادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.


4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.


5.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.


6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.


7.تربت، دفع بلا می‌کند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت می ‌شود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور می‌کند.


8.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصه‌دار که می‌شوید، گویا بدنتان چین می‌خورد و استغفار که می ‌کنید، این چین ها باز می شود.


9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.


10.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.


11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.


12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.


13.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربّت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دهه‌ی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله


14.دل های مؤمنین که به هم وصل می‌شود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است...شخصِ تنها، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند."


15.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الّا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.


نظر



کسی در توهین به اسلام و مقداسات از چیزی فروگذار نکرد. به پیامبر اعظم (ص)، حضرت امیر(ع)، حضرت زهرا (س) و امام حسین(ع) توهین های شرم آوری کرد که بی ادبی این سگ کثیف به ساحت حضرت صدیقه زهرا(س) قابل بیان نیست!

از آنجایی که هدایت بین شبه روشنفکران محترم است و برای بسیاری از مردم ومتدینین ناشناخته، این خطوط را بخوانید و به اطلاع دیگران هم برسانید:

چندی پیش سید علی موسوی گرمارودی گفت: شرم می‌کردم از خودم اگر بر صادق هدایت لعنت نمی‌فرستادم. خداوندا صادق هدایت را لعنت کن.

او با بیان اینکه نویسنده‌ی «توپ مرواری» توهین‌های زشتی به امام حسین (ع) کرده است، تصریح کرد: وظیفه‌ی هر قلم به دستِ اهل قبله می‌دانم که حداقل به جوانان این کشور بفهماند که چه بی‌شرف‌هایی در این کشور قلم زدند که از امویان هم بدتر بودند؛ اسمشان هم صادق بود و هدایت مردم را بر عهده داشتند.


قسمت دوم

تنها قسمتی از توهین های صادق
 را بخوانید:

هدایت در کتاب توپ مرواری از زبان و بیان نویسنده (یعنی خودش) چنین نوشته است : «گرچه [حضرت علی(ع)] خودش می دانست که خدا نه مرکب است و نه جسم است و نه مرئی است و نه حال ، نه محل است ، نه شریک دارد نه معانی و صفات زائد بر ذات و نه به هیچ چیز و به هیچ کس نیاز دارد و خلاصه مقامش عالی تر از این است که اصلاً وجود داشته باشد و مقصود پر کردن بیت المال مسلمین است ...»

بدین ترتیب به مولای متقیان علی (ع) تهمت می زند که ایشان نعوذ بالله به وجود خدا ایمان نداشته است و اظهار ایمان به خدا را تنها برای پر کردن خزانه می خواسته است.

هدایت در آثارش که امروز حکم باقیات الصالحات!!! او را دارند و توشه برزخش هستند، کراراً به دین اسلام و متدینین اهانت می کند . این آثار موجود است و در دسترس همه . برای نمونه ، به استفاده از تعابیر اهانت آمیزی همچون "نکره" در مورد فرشتگان خداوند متعال ، یا نعوذ بالله ، در قالب استعاری ، خداوند را "ابوالهول" نامیدن و اطاعت انسانها و موجودات از خداوند را "رسم و آیین چارپایی" نامیدن .

پس از اینکه آدم و حوا افریده شدند ، "بابا آدم" از "جبرئیل" می پرسد که مراد (آفریدگار) از آفریدن ما موجودهای دوپا ، چه بوده است؟ و او در حالی که سرگرم تماشای کار جانوران است ،‌ پاسخ می دهد که : خودش هم نمی داند. پشیمان شده. می دانی ، اینها را آفریده تا بنشیند فِرِنی بخورد، تماشا کند و بخندد. (افسانه آفرینش/چاپ برلین/ص88و89)

هدایت در مورد اعرابی که اسلام را به ایران آورده اند می گوید:«میان خودمان بماند،مگر برای ما چه آورده اند؟مذهب آنها ...[اسم آلت تناسلی مردانه را به زبان ترکی آورده و آن را به «خیار» تعبیر کرده است. یعنی اسلام را در کل به آلت تناسلی مذکور تشبیه کرده است.که از ذکر عین تعبیر رکیک مذکور، معذورم] خیار دی است... ما برای خودمان تمدن و ثروت و آبادی و آزادی داشتیم و فقر را فخر نمی دانستیم[دقت کنید!] همه اینها را از ما گرفتند و به جایش فقر و پریشانی و مرده پرستی و گریه و تاسف و اطاعت از خدای غدار[نعوذبالله] و قهار، و آداب کون شویی و خلا رفتن برایمان آوردند.»(توپ مرواری صفحه 16 و 17)



??صادق هدایت کیست؟
قسمت سوم

اما دردناک تر از همه بی ادبی  نسبت به ساحت مقدس بی بی دو عالم و مادر «خون خدا» حضرت فاطمه زهرا(س)است که از نقل آن شرم دارم.

یکی از مغرضانه ترین و بارزترین آثار هدایت، داستان بلند«علویه خانم» است در این اثر در میان کاروان زوار امام رضا حتی یک زائر و آدم متعادل هم دیده نمی شود. اصلی ترین شخصیت داستان، علویه خانم(به خود اسم و وجه بارز شیعی آن توجه کنید!) است. این مثلا زن سیده زائر امام رضا(ع)، در واقع یک زن بدکاره و روسپی وقیح است که از قضا، همین سفرهای زیارتی، وسیله کار و کاسبی کثیف او یعنی خودفروشی است. او در این داستان، به شدت دروغگو و با بچه های خود خشن است و برای حرف های دروغش معمولا از قسم های غلیظ به ائمه اطهار استفاده می کند. علویه خانم در این سفر شوهر صیغه ای دوست خود را از چنگ او در می آورد و با وی به جوال می پردازد و با اکثر مردان زائر این سفر هم به آمیزش و هم بستر شدن می پردازد و خلاصه همه جور فاحشه گری می کند. این داستان پر است از الفاظ رکیک مربوط به آمیزش زنان و مردان نامحرم و آلات جنسی آنان که از ذکر آنها معذورم.


صادق هدایت کیست؟

قسمت چهارم

"هدایت ، چنان که خواهر زاده اش (بانو فیروز) که شاهد آخرین روزهای هدایت است، می نویسد: "اگر اعتقاد به اسلام نداشت ، ولی چون در گذرنامه اش نوشته شده "مسلمان" ، باید تشریفات قانونی (درباره جسد او در پاریس) انجام می شد ." (آورندگان اندیشه خطا/ص98/انتشارات جاویدان / چاپ1356)

بیژن جلالی، خواهر زاده دیگر صادق هدایت هم در مورد الحاد هدایت چنین می گوید : "هدایت نمی توانست به خدایی مذهبی اعتقاد داشته باشد." (یاد صادق هدایت/صفحه 562)

م.ف.فرزانه که آخرین روزهای عمر صادق هدایت در پاریس را شاهد بوده است، چنین می گوید : "همیشه می گفت: من به هیچ چیز ماوراءالطبیعه ، علاقه و ایمان ندارم ." (آورندگان اندیشه خطا/ص98)

 


نظر

 روزنامه فرانسوی لوموند نوشت:

آیت‌الله سیستانی، مرجع بزرگ شیعیان و پرنفوذترین شخصیت شیعی است که فقدان او موجب ایجاد خلأ در عراق خواهد شد... طلاب نجف از هم‌اکنون در تلاش خود برای جانشینی وی هستند.


آیت‌الله سیستانی همانند و نظیری در عراق و سراسر جهان تشیع ندارد و هاله نفوذ وی از ایران تا لبنان، از افغانستان تا هند و جنوب آسیا گسترش یافته است.


آیت‌الله سیستانی هرگز اقدام به سخنرانی عمومی نمی‌کند و رسانه‌ها و مطبوعات را به حضور نمی‌پذیرد و از طریق نزدیکانش از اخبار و تحولات مطلع شده و به‌دقت آنها را پیگیری می‌کند.


 مجله «نیوزویک» در تحلیلی در سال 1388، از سید جواد شهرستانی، داماد و نماینده وی در ایران و مدیر مؤسسه آل‌البیت به‌عنوان یکی از 20 چهره با نفوذ در ایران نام برد.


نظر



قرآن کریم دستور داده تا مسلمانان نماز را به بهترین و زیباترین شکلش، که جماعت است بخوانند. روایات اسلامی در پاداش و ارزش نماز جماعت فراوان است. در حدیث معروفی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل نقل کرده اند، می فرمایند: خداوند متعال وعده داده است که اگر عدد حاضران در نماز جماعت بیش از ده نفر باشد، اگر تمام دریاها مرکب و درخت ها قلم و جن و انس و ملائکه نویسنده شوند، نتوانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند.
 مستدرک الوسائل، ج 1 ص 487

 
اهمیت نماز جماعت از دید گاه پیامبر اعظم(صلّی اللّه علیه وآله وسلّم)
هرکس به قصد شرکت در نماز جماعت به سوی مسجد حرکت نماید، خداوند برای هر قدمی که بر میدارد هفتاد هزار حسنه به او عطا می کند وبه همان اندازه بر درجات او می افزاید چنانچه در مسیر رفت وبرگشت از دنیا برود خداوند هفتاد هزار فرشته را مامور می کند تا در روز قیامت مونس او باشند و فرمودند:در نماز جماعت حاضر شوید، اگر چه با دشواری و سختی باشد.
مکارم الاخلاق ج2 ص 375


 رسول اعظم الهی فرمود:هر کس در هر کجا که باشد اگر بر جماعت مداومت کند،مانند برق سریع و درخشان همراه نخستین گروه بهشتیان از روی صراط میگذرد.
ثواب الاعمال ، ص 343


 تحقیر نماز جماعت،به منزله تحقیر خداوند بشمار آمده است.
من لا یحضره الفقیه،ج 1 ص 377.


 پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
هنگامی که اذان نماز را شنیدی- هر چه سریعتر- به مسجد بیا، گر چه سینه خیز باشد.
«کنز العمال/ج 7/ ص 578/ حدیث 20337


 پیامبر خدای تعالی فرموده است:اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم،در نظرم محبوب تر از عبادت و شب زنده داری تا صبح است.
کنز العمال،ج 8 حدیث 22792.


 رسوا خدا: نماز خواندن انسان در جماعت بهتر است از نمازی که چهل سال در خانه خوانده شود. عرض کردند:یا رسول الله ! نماز یک روز؟ حضرت فرمود: بلکه یک نماز.
( وسائل الشیعه ، ج 5، ص 374 )

 

در نتیجه از آنجا که زندگی ابدی و همیشگی ما در آخرت است نباید از این نکته غافل شد که دنیا با نقش مقدمه ای خود از چنان جایگاه و ارزشی برخوردار است که می توان گفت آخرت و همه چیز آن در توسط همین دنیا ساخته می شود؛ از این رو در بیانی زیبا، دنیا به عنوان کشتزار و مزرعه آخرت معرفی شده است. این بدان معناست که هر آن چه در آخرت نصیب و بهره انسان می شود،در همین دنیا ساخته و تأمین می گردد بنابراین، فرصت کوتاه عمر و زندگی دنیا تنها جایی است که انسان می تواند زندگی ابدی خود را بسازد و این فرصت بی بدیل و بی نظیر هرگز تکرار نخواهد شد و نماز جماعت یکی از بهترین و مؤثرترین کارها در دنیا برای ساختن آخرت و ابدیت و همچنین تقرب و نزدیک شدن به خدا هست و بهتر است هنگامی که شیطان ما را نسبت به این امور بی میل و بی توجه میکند،این حقایق را مرتب به خود یادآوری کنیم تا ان شاءالله دچار غفلت نشده و در آخرت حسرت نخوریم.

 إن شاء الله همیشه یعی کنیم تمام نماز های واجب خود را با جماعت بخوانیم.

 


نظر

 

نوستالژیک ترین قصه های نسل من داستان های کتب درسی ابتدایی مان مانند تصمیم کبری و حسنک کجایی و دهقان فداکار و  چندین داستان دیگر می باشد که هرکدام درسی عبرت آموز برای زندگی واقعی کنونی مان می باشد که اگر از آن داستان ها عبرت نگیریم مجبوریم وقایع تلخی را بر خود و ملتمان در صحنه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی رقم بزنیم.


یکی از مهمترین قصه های آن دوران نیز داستان چوپان دروغگویی بود که با دروغگویی کار را به جایی رسانید که در آخر قصه گرگ آمد و تمام گوسفندان روستا را درید.
و قصه ی امروز نیز از آنجایی شروع شد که چوپانانی به عنوان فرزندان روستای انقلاب برای پاسداری از منافع مردم این روستا آماده شدند و گوسفندانشان را به عنوان سرمایه های مردم روستا به بیشه و چراگاه وین و ژنو و لوزان بردند و شب ها به روستا باز می گشتند


و وقتی مردم روستا و کدخدا از وضعیت بیشه و خطر گرگ های آن حوالی از ایشان سوال می پرسیدند، چوپانان از تغییر حس خونخواری گرگ ها و متمدن شدن و لبخند های زیبایشان تعریف می نمودند و از مذاکرات و پیاده روی و اتفاقی دیدار کردن با سر دسته ی گرگ ها و اینکه باید مردم روستا نظرشان را در مورد گرگ های بیشه تغییر دهند قصه سرایی می کردند


و کم کم با اینکه کدخدا از خطر گرگ ها به مردم و چوپانان گوشزد می کرد و می گفت که نمی شود به گرگ ها اعتماد کرد، چوپانان از توافقی با گرگ ها خبر می دادند و در داخل روستا نیز عده ای از مردم باورشان شده بود که گرگ ها صلح طلب و دوستار مردم روستا و انسان صفت شده اند و با امید به تدبیر چوپانان شب ها به کوچه ها سرازیر می شدند و برایشان جشن می گرفتند و از سطح سواد و هوش و ذکاوت چوپانان تعریف می نمودند

 

اما از قضا در آذر سالِ بعد از توافقِ با گرگها


گرگ ها شبانه دست به کار شدند و در حمله ای برق آسا به گله ی گوسفندان زدند و مردم روستا تا به خود آمدند دیدند حرف چوپانان دروغ از آب در آمده و گوسفندی هم برایشان باقی نمانده که فردا بتوانند از شیرش استفاده کنند و از گوشت لذیذش بخورند و پشمش را بفروشند و هر چه بر سرشان زدند دیگر فایده ای جز برملاشدن وعده ها و حماسه سرایی های دروغین چوپانان نداشت که نداشت.


نظر

ایا هاشمی انقلابی بود وانقلابی ماند ؟
ایا راه هاشمی را باید ادامه داده ؟

این چند روز پس از فوت هاشمی انگار جریان انقلاب توسط اکثر مسیولان نظام تعبیر دیگر پیدا کرد. بله هاشمی انقلابی بود وهیچ کس نمیتواند منکر ان شود اما تا سالهای حضور بنیانگذار انقلاب امام ره .
خیلی ها انقلابی بودند در زمان حضور امام   مگر منتظری شریعتمداری طاهری کروبی انقلابی نبودند ایا  انقلابی ماندند؟

انقلابی شرایطی دارد که هر کسی لیاقت ان را پیدا نمی کند. انقلابی یعنی درقلب اکثریت ملت  نه اقلیت .انقلابی ماندن  یعنی در بطن وبدنه وهمتراز ملت زندگی کردن .انقلابی یعنی همراه ملت زجر کشیدن.انقلابی یعنی احترام به خواست ملت .انقلابی یعنی گذشت از هوای نفس و خواست دل.انقلابی کسی است که تا پایان خط  بماند. ایاهمه پیروان انقلابی امام تا اخر در خط امام و شهدا ورهبر مانده اند؟ واز سیرت وزندگی امام درس گرفته اند؟ انقلابی یعنی ذوب شدن در انقلاب بدون هیچ سهمی از انقلاب انوقت میشوند انقلابی فی سبیل الله.

امام ره انقلابی بود. چرا که از همه چیزش بخاطر انقلاب گذشت  از جان ومالش وخاندانش گذشت از خطای نوه خود بجهت انقلاب نگذشت.هرگز سهم خواهی نکرد. ودر تاریخ خود را انقلابی ماندگار کرد .رهبرانقلابی مانده چون بدون تبلیغات در دل احاد ملت جا دارد ،ساده زیست است ،مثل اکثریت ملت زندگی میکند، تحت تاثیر حزب وگروه وخاندان خود نیست ،کاسبان انقلاب گرد او نیستند،  ملت او را از جنس خودشان میبینند.
 مردم امروز با تجربه سی وهفت سال در انقلاب انقلابی  بودن را تشخیص میدهند و اگاهند. تعریف وتمجید از شخصی بر انها تاثیر نمیگذارد. مردم رفتار عملکرد شخص انقلابی واطرافیان شخص را میسنجند.خیلی ها ادعای انقلابی در نظام میکنند .ایا از نظر اکثریت چه کسانی  انقلابیند؟
امام حد ومرز انقلابی را تعین کرد گفت خاک بر سر من اگر بخواهم شما انقلاب کنید وشهید بدهید ومن از ان سواستفاده کنم .پس معیار انقلابی وکاسب انقلابی تعین شده .پس انان که ادعای انقلابی میکنند بسنجد رفتار کردارشان و خاندانشان را با مقیاس امام و رهبری.

و اما خط هاشمی .هاشمی از انروزی که خط انقلابی را فراموش کرد و به دفاع از اختلاس وانحراف کرباسچی در خطبه نماز جمعه رشوه را هبه و ربا را کارمز بانکی کرد و کلاه شرعی بر عملکرد مدیران دولتی خود گذاشت . وسیستم نظام جمهوری اسلامی را به انحراف از ارمانهای انقلاب کشاند واختصاصی سازی بجای خصوصی سازی از بیت المال را در کارخانجات کشور صادر کرد.و خط تبدیل ملت به دو طبقه مرفه بی درد و محروم از همه چیز را در نظام بنیانگذاری کرد وقشر سرمایه دار را با خود همراه کرد خط خود را از انقلاب کوخ نشینان امام جدا کرد.
خط هاشمی زمانی که دانشگاه ملی کشور کم اثز کرد و  با راه اندازی دانشگاه پولی برای فرزندان ثروتمندان  .خط انقلاب مستضعفین را فراموش کرد که پس از اعتراض انروز انقلابیون به این کار اعلام کرد اینکار را برای باسواد کردن همه قشرها کردم نه مدرک برای استخدام در دوایر دولتی که پس از مدتی اکثر استخدام شدگان دولتی با مدرک دانشگاه پولی شد.و این اغاز حکومت لیبرالی است نه انقلابی. با اینکار عدالت زیر سوال رفت .

خط هاشمی موجب شد تا پدیده های شومی چون  بابک زنجانی ،شهرام جزایری ، رحیمی ..واختلاسها ویژه خواری و کابینه با ثروت میلیاردی  و... کاخنشیان در نظام انقلاب خمینی که گفت ما قیام کردیم برای از بین بردن کاخها وابادی کوخها .به فراموشی سپرده شد ..حالا هاشمی خطی را بر خلاف ارمانهای انقلاب امام مرسوم کرد.و برای خود وفرزندانش اطرافیانی از تجار کارخانه داران بین المللی تراسهای اقتصادی وبه تبع ثروتمندان وپولداران رسانه های تبلیغاتی ساخت.که بدانجا رسید بود که با کمک سرما یه داران و رانت وباند  در انتخابات مجلس و ریس جمهور برای ملت تکلیف تعین کند ولیست امید نمونه ان و انتخابات نود وشش فردی درا تعین می کند.
خط نامیمونی که هاشمی بنیانگذاری کرد اینکه اگر منتخب اکثریت ملت همسو با تزهای سرمایه دار، باند های او نباشد با عدم احترام به خواست اکثریت ملت تحت تاثیرات رانت باند وثروتمندان و خواسته نابجای خاندان خود، انقلابی بودن را فراموش میکند و شمیشیر بر
منتخب مردم کشید.و برای سقوط رقیب خود از هر حربه مالی و رسانه ای استفاده می کند ایا این انقلابی بودن است؟
احترام به هاشمی برای تلاشهایش در دوران انقلاب وتا زمان حضور امام قابل احترام است.
 اما خط هاشمی اگر ادامه یابد از احاد ملت برای انقلاب  کسی نخواهد ماند وانقلاب به دست تراسهای وباندهای قدرت وثروت و غولهای رسانه ای خواهد افتاد و والستریتی همانند غرب در ایران ارمانهای خمینی وشهدا ورهبری را به موزه تاریخ خواهد سپرد.
خط امام  و رهبری  خط اولیاست وهرگز دستخوش تغیر نخواهد شد شاید دستخوش حوادثی شود اما هرگز حق اکثریت را به اقلیتی نخواهد داد.

م.ح.الف.ش


نظر

 


قسمت‌های کلیدی پیام تسلیت رهبر انقلاب اسلامی در پی درگذشت بزرگان انقلاب اسلامی که طی چند سال گذشته از دنیا رفته‌اند را بخوانید و به #تفاوت_آشکار آنها پی ببرید.

 آیت‌الله عباس واعظ طبسی (چهاردهم اسفند 94)

- ایشان برادری همدل و همزبان برای اینجانب و مریدی صَدیق برای امام راحل و خدمتگزاری_پایدار و سخت‌کوش برای انقلاب بودند.

- موضع_انقلابی و وفاداری به آرمانهای نظام اسلامی و مجاهدت در این مسیر دشوار که غالباً بدون_تظاهر انجام گرفته است، خود فصل دیگری از زندگی این روحانی عالیقدر است.

 آیت‌الله ابوالقاسم خزعلی (25 شهریور 94)

- همراهی با امام بزرگوار از آغازین روزهای نهضت انقلابی و دفاع_شجاعانه از آن بزرگمرد و در دوران دشوار اختناق طاغوتی با بیانی رسا و صریح

- ثبات_قدم در خط اصیل و صراط مستقیم انقلاب در همه_حال و تا_پایان_زندگی

 آیت‌الله  محمدرضا مهدوی کنی (29 مهر 93)

- از وفاداران_غیور و صادق امام بزرگوار بود و در همه_عرصه_های_مهم کشور در دوران انقلاب شجاعانه و با صراحت_تمام نقش‌‌آفرینی کرد.

- همه_جا و همه_وقت در موضع یک عالم دینی و یک سیاستمدار_صادق و یک انقلابی_صریح ظاهر شد و هرگز ملاحظات شخصی و انگیزه‌های جناحی و قبیله‌ئی را به حیطه‌ی فعالیت‌های گسترده و اثرگذار خود راه نداد.

- این انسان بزرگ و پرهیزگار، همه_وزن_وزین_خود را در همه‌ی حوادث این دهها سال در کفه‌ی حق_و_حقیقت نهاد و در دفاع از راه و سیره‌ی انقلاب و نظام، کوتاهی نورزید.

 آیت‌الله حسینعلی منتظری (29 آذر 88)

- دورانی طولانی از زندگی آن مرحوم در خدمت نهضت امام راحل عظیم‌الشأن گذشت.

- در اواخر دوران حیات مبارک امام راحل #امتحانی_دشوار_و_خطیر پیش آمد که از خداوند متعال میخواهم آن را با پوشش_مغفرت و رحمت خویش بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفاره‌ی آن قرار دهد.

 حجت‌الاسلام و المسلمین اکبر هاشمی رفسنجانی (19 دی 95)

با دریغ و تأسف خبر درگذشت ناگهانی رفیق دیرین و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی، و همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را دریافت کردم.

هوش وافر و صمیمیت کم‌نظیر او در آن سالها، تکیه‌گاه مطمئنی برای همه‌ی کسانی که با وی همکار بودند به ویژه برای اینجانب به شمار می‌آمد.

اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت در برهه‌هائی از این دوران طولانی هرگز نتوانست پیوند رفاقتی را که سرآغاز آن در بین‌الحرمین کربلای معلّی بود به کلی بگسلد و وسوسه‌ی خناسانی که در سالهای اخیر با شدّت و جدیت در پی بهره‌برداری از این تفاوتهای نظری بودند، نتوانست در محبت شخصی عمیق او نسبت به این حقیر خلل وارد آورد.

- او نمونه‌ی کم‌نظیری از نسل اول مبارزان ضد ستم‌شاهی و از رنج‌دیدگان این راه پرخطر و پرافتخار بود.

- با فقدان هاشمی اینجانب هیچ شخصیت دیگری را نمی‌شناسم که تجربه ای مشترک و چنین درازمدت را با او در نشیب و فرازهای این دوران تاریخ‌ساز به یاد داشته باشم.

 کاملا مشخص است؛ رهبری در پیام تسلیت درگذشت آقای هاشمی صرفا به دوران مبارزاتی ایشان نمره خوب داده و هرگز از نسبت هاشمی با امام خمینی حرفی به میان نیاوردند؛ آن هم کسی که همیشه یک پای خاطراتش امام بود.

 همچنین بر خلاف پیامهایی که برای آقایان خزعلی، واعظ طبسی و مهدوی کنی تقریر نمودند، هرگز از واژه‌ی انقلابی برای توصیف هاشمی بهره نگرفتند و بیشتر سعی داشتند رابطه‌ی خود با هاشمی را رابطه‌ای صمیمانه، همکارگونه و رفاقتی توصیف کنند که از کربلا آغاز شده بود، نه رابطه‌ای مبتنی بر ایدئولوژی انقلابی.

 در این پیام، هیچ خبری از مواضع انقلابی و خدمات بی‌ریا و همراهی همیشگی هاشمی با نظام نبود و رهبری برای جبران خلأ این نقیصه‌ی مرحوم هاشمی، به بیان مبارزات ایشان در ایام طاغوت پرداختند.

 همچنین در اتفاقی جالب، ایشان را با عنوان حجت‌الاسلام والمسلمین یاد کردند، نه آیت‌الله!
واینکه به مردم هم تسلیت نگفتند و فقط به خانواده اش تسلیت گفتند
واینکه در پیام حضرت آقا آمده که خناسان نتوانستند روابط را به طور کلی بگسلانند پس یه تارمویی مونده !!!

معتقدم که این پیام، بسیار هوشمندانه‌تر از آن چیزی نوشته شد که خیلی‌ها فکرش را می‌کردند.


نظر




 در روزگار قدیم تاجر ثروتمندی بود که چهار همسر داشت. همسر چهارم را بیشتر از همه دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران قیمت پذیرایی می کرد. بسیار مراقبش بود و بهترین چیزها را به او می داد.

 همسر سومش را هم خیلی دوست داشت و به او افتخار می کرد. نزد دوستانش او را برای جلوه گری می برد گرچه واهمه شدیدی داشت که روزی او با مرد دیگری برود و تنهایش بگذارد.

 واقعیت این بود که او همسر دومش را هم بسیار دوست داشت. او بسیار مهربان بود و دائماً نگران و مراقب مرد بود. مرد در هر مشکلی به او پناه میبرد و او نیز به تاجر کمک می کرد تا گره کارش را بگشاید و از مخمصه بیرون بیاید.

 اما همسر اول مرد زنی بسیار وفادار و توانا که در حقیقت عامل اصلی ثروتمند شدن او و موفق بودنش در زندگی بود. اما اصلاً مورد توجه مرد نبود. با وجود این که از صمیم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای که تمام کارهایش با او بود حس می کرد و تقریباً هیچ توجهی به او نداشت.

 روزی مرد احساس کرد به شدت بیمار است و به زودی خواهد مرد.

به دارایی زیاد و زندگی مرفه خود اندیشید و با خود گفت: من اکنون چهار همسر دارم ،اما اگر بمیرم دیگر کسی را نخواهم داشت، چه تنها و بیچاره خواهم شد ! بنابراین تصمیم گرفت با همسرانش حرف بزند و برای تنهاییش فکری بکند.

 اول از همه سراغ همسر چهارمش رفت و گفت: من تو را از همه بیشتر دوست دارم و از همه بیشتر به تو توجه کرده ام و انواع راحتی ها را برایت فراهم آورده ام، حالا در برابر این همه محبت من آیا در مرگ با من همراه می شوی تا تنها نمانم؟

زن به سرعت گفت: "هرگز” ؛ همین یک کلمه و مرد را رها کرد.

 مرد با قلبی که به شدت شکسته بود به سراغ همسر سومش رفت و گفت: من در زندگی تو را بسیار دوست داشتم آیا در این سفر همراه من خواهی آمد؟

زن گفت: البته که نه ! زندگی در این جا بسیار خوب است . تازه من بعد از تو می خواهم دوباره ازدواج کنم و بیشتر خوش باشم. قلب مرد از این حرف یخ کرد.

 مرد تاجر به همسر دوم رو آورد و گفت: تو همیشه به من کمک کرده ای . این بار هم به کمکت نیاز شدیدی دارم شاید از همیشه بیشتر، میتوانی در مرگ همراه من باشی؟
زن گفت : این بار با دفعات دیگر فرق دارد. من نهایتاً می توانم تا گورستان همراه تو بیایم اما در مرگ … متأسفم !

 گویی صاعقه ای به قلب مرد آتش زد. در همین حین صدایی او را به خود آورد: من با تو می مانم ، هر جا که بروی تاجر نگاهی کرد ، همسر اولش بود که پوست و استخوان شده بود. غم سراسر وجودش را تیره و تار کرده بود و هیچ زیبایی و نشاطی برایش باقی نمانده بود . تاجر سرش را به زیر انداخت و به آرامی گفت: "باید آن روزهایی که می توانستم به تو توجه میکردم و مراقبت می بودم…

در حقیقت همه ما چهار همسر داریم!

همسر چهارم که بدن ماست. مهم نیست چه قدر زمان و پول صرف زیبا کردن او بکنی وقت مرگ ،اول از همه او، تو را ترک می کند.

 همسر سوم که دارایی ماست. هر چقدر هم برایت عزیز باشد وقتی بمیری به دست دیگران خواهد افتاد.

 همسر دوم خانواده و دوستان ما هستند . هر چقدر صمیمی و عزیز باشند وقت مردن نهایتاً تا سر مزارت کنارت خواهند ماند.

همسر اول که روح ماست. غالباً به آن بی توجهیم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست مےکنیم. او ضامن توانمندی های ماست، اما ما ضعیف و تنها رهایش کرده ایم تا روزی که قرار است همراه باشد اما آن روز دیگر هیچ قدرت و توانی برایش باقی نمانده است...


نظر

 

درسالگرد شهادت دانشجویان هویزه که عاشقانه بال گشوده واز نیمکت های چوبی پرواز کردند و در دریایی خون وعشق پرکشیدند،قرار داریم.

اینان دانشجویانی بودند که خود را "پیروخط امام"
می دانستند و چگونه آینده خویش را به تیرهای داغ سرب فروختند تا دشمن بفهمد دانشجو هیچوقت نمی میرد.

دانشجویانی که از عرصه های مختلف درس می گیرند زمانی درس خواندن را و در موقعی جنگ را میز درسی خویش می کنند.
شهید علم الهدی همانی بود که در نوجوانی برای اعتقادش کوشید و حتی حکم اعدام در زمانی که سن قانونی نداشت برایش مهم نبود و دل از ظلمت طاغوتی کند ونترسید و برایش هیاهوی بیگانه مهم نبود.
اگر نظر من را بخواهید دانشجو یعنی فعال،عدالت خواه،شجاع،بصیرت خواه و در مجموع حضور در تمام عرصه های جامعه برای ترویج فرهنگ دانشجویی است.
وقتی علم الهدی و رفقایش را تصور میکنم میبینم همه را دارند واگر میخواهیم اسم مان دانشجو باشد قطره ای از دریایی شهدای دانشجو باید باشیم.

دانشجویان همواره خود را وقف جامعه کرده اند از هیچ گونه سختی دریغ نکردن تا جامعه اصلاح شود. چگونه شده که عده ای کفتار گونه از بیت المال برای خودشان سهم خواهی می کنند.

آری. حسین جان تو در هویزه با دوستان دانشجوی ات قلم ومدرک عشق را از دست مولایتان گرفتید وامروز عده ای فساد،رانت واختلاس را از دست مقتدایشان شیطان طلب می کنند.

این نشان می دهد دانشجویان همیشه بیدار هستند وبه اصطلاحی از مهد دانشگاه تا گور شهادت همیشه عدالت طلب است.

ما دانشجویان افتخار می کنم تو شهید مایی...

مدیرمسئول نشریه مسیر
محمدعلی حسن نیا