سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرباز ولایت

نظر


همکاری راهبردی ایران و روسیه در پرونده «مقابله با تروریزم»، غرب و رژیم‌ها و نیروهای وابسته به آن را بشدت نگران کرد و به موضعگیری شدید وادار نمود اما سوال اساسی این است که چه چیزی از این «همکاری مشترک» باعث عصبانیت و نگرانی آنان شده است؛ اصل مبارزه با تروریزم حداقل در صورت قضیه با غرب و اصول اعلامی آن منافات ندارد بنابراین قاعدتا مبارزه با تروریزم نباید سبب نگرانی غرب شده باشد کما اینکه ورود ایران به این مبارزه در جریان آزادسازی 4 استان عراق از سیطره داعش باعث نگرانی غرب نشد.

آنان حتی در شکل ظاهر، نقش ایران را در مبارزه با تروریزم داعش ستودند و یکی از مقامات آمریکایی گفت؛ «ظرفیت ایران برای رهبری مهار داعش بالاست و هیچ کشور دیگری در منطقه قادر به ایفای این نقش نیست.» نگرانی آمریکا، اروپا و رژیم‌های وابسته منطقه از همکاری ایران و روسیه در پرونده امنیتی سوریه به تلاش دو کشور برای تثبیت دولت اسد هم برنمی‌گردد. اگرچه غرب و رژیم‌های وابسته به آن از ادامه حضور بشاراسد در قدرت ناخرسندند و برای حذف او همه تلاش خود را کرده و راههای قانونی و غیرقانونی را طی نموده‌اند اما همکاری ایران و روسیه در امور مربوط به دولت سوریه تازگی ندارد تا موجب نگرانی جدید باشد.


نگرانی جبهه غرب در تجزیه و تحلیل دلایل و نتایج همکاری ایران و روسیه در یک پرونده امنیتی منطقه این است که تهران و مسکو در حال تمرین یک همکاری راهبردی هستند که می‌تواند به تشکیل یک جبهه منسجم و کارآمد در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی تبدیل شود و بطور جدی روی بسیاری از پرونده‌های مهم اثر بگذارد.

غرب بخوبی می‌داند که هر دو کشور ایران و روسیه دارای «پیرامون» موثر هستند. روسیه در حوزه سیاست خارجی در نقطه راهبردی تعداد قابل توجهی از کشورها در آسیای میانه، قفقاز و شرق آسیا قراردارد و ایران نیز در نقطه راهبردی تعداد قابل توجهی از دولت‌ها، جنبش‌ها و ملت‌های مخالف غرب نشسته است.

این دو قدرت وقتی بهم می‌رسند و روی اصولی به توافق می‌رسند قادر خواهند بود بسیاری از روندها و رویدادهای منطقه‌ای و بین‌المللی را تحت تاثیر قرار دهند این در حالی است که دلایل زیادی وجود دارد که احتمال پیوستن کشور چین به این جبهه را قوت می‌بخشد. این قلم فارغ از اینکه ایران و روسیه به مرحله روابط استراتژیک و هم‌پیمانی راهبردی رسیده باشند یا نرسیده باشند، نگرانی غرب را از جهاتی قابل درک می‌داند:


1- بعد از توافق برجام، غرب گمان می‌کرد، توافق مشترک ایران و 5+1 (توافق وین) یک انتقال‌دهنده (کاتالیزور) است که سبب تغییر هویت ایران شده و آن را از کشوری مخالف غرب به کشوری «همراه» تبدیل می‌کند. بر این اساس «جان کری» وزیر امور خارجه آمریکا حدود یک ماه پیش - در کشاکش بحث مجلس نمایندگان آمریکا درباره توافق وین- به اعضای کنگره آمریکا گفت: «سیاست تهدید ایران راه به جایی نبرد و ما از طریق برجام تلاش کردیم تا ایران را به پذیرش مواردی که تا پیش از آن دست یافتن به آنها ممکن نبود، وادار نمائیم».

در واقع خط سیاسی غرب این بود که تغییر رویکرد سیاسی ایران را کلید بزند و از این رو در حالیکه براساس متن برجام، باید شاهد رونق روابط اقتصادی ایران و غرب می‌بودیم، در روزهای اول توافق مقامات سیاسی اروپا راهی ایران شدند و همین چند روز پیش و در جریان کنفرانس مقدماتی مونیخ که در تهران - از سوی آلمان و با همکاری وزارت خارجه ایران - برگزار شد، وزارت  خارجه آمریکا تلاش زیادی کرد تا هیئتی را برای حضوردر این کنفرانس گسیل نماید که ناکام گردید. توافق امنیتی ایران و روسیه در پرونده سوریه که به سهولت و در زمانی کم به نتیجه  رسید و عملیاتی شد، تصور غرب را بهم ریخت.

آنان از این توافق این را استنباط کردند که ایران همزمان با توافق سیاسی با غرب به یک توافق راهبردی با روسیه در حوزه حساس امنیتی رسیده است. این در حالی است که کشورهای غربی به بهانه تایید توافق وین، به صدور قطعنامه‌ای (2231) روی آوردند که مهمترین رویکرد آن اعمال محدودیت‌ شدید علیه قدرت نظامی ایران بود. توافق امنیتی تهران- مسکو عملا یک مهر ابطال بزرگ بر این سیاست زیرکانه به حساب می‌آید. چرا که این توافق در هر سطحی که صورت گرفته باشد به تقویت توانایی و موقعیت اضلاع  مقاومت منجر شده و بخصوص تقویت موقعیت ایران را در پی می‌آورد.


2- به گمان غرب، در توافق ایران و روسیه، این روسیه است که کمک به جبهه ایران را پذیرفته است چرا که در توافق چهار جانبه ایران، روسیه، سوریه و عراق، دو کشور سوریه و عراق متحد استراتژیک ایران هستند. بنابراین در این هم‌پیمانی، جبهه مقاومت دارای موقعیت جدیدی شده است.

از منظر غرب، ورود نظامی مستقیم روسیه به پرونده امنیتی سوریه، ایران را از ورود مستقیم و موثر نظامی در سوریه بی‌نیاز می‌کند و حال آنکه ورود گسترده‌تر ایران به پرونده سوریه باعث  تحریک حساسیت‌های منطقه‌ای می‌شود و در نهایت دردسرهایی را برای ایران پدید می‌آورد.

غرب به‌خوبی می‌داند و در چند پرونده امنیتی تجربه کرده است که ظرفیت ایران و رهبری آن در اداره بحران‌های پیچیده امنیتی بالاست این قدرت مدیریت تا به آنجاست که می‌تواند یک کشور اشغال شده (مورد عراق) را به یک متحد استراتژیک تبدیل کرده و به استقلال برساند.

با این وصف - درست یا نادرست - تحلیل غرب این است که در هم‌پیمانی ایران،‌ روسیه، عراق و سوریه، فرمان حرکت در دستان ایران است و بقیه با اتکا به توان راهبردی ایران در مدیریت بحران به ایفای نقش می‌پردازند.

این در حالی است که در توافق مشترک چهار کشور، موضوع اصلی «مهار تروریزم»‌ است و در این میان هر چهار کشور «تروریزم شبه‌مذهبی»‌ را مشکل جدی خویش ارزیابی می‌نمایند و به این توافق یا هم‌پیمانی به عنوان راهی برای مهار تروریزمی که مرزهای آنان را تهدید می‌کند می‌نگرند.


3- هم‌پیمانی ایران، روسیه، عراق و سوریه در پرونده امنیتی مهار تروریزم، برخلاف مدل‌هایی که غربی‌ها برای مهار تروریزم مطرح کردند که نوعا از ادعاهای تبلیغاتی فراتر نرفت، می‌تواند به یک مدل موفق تبدیل گردد. در  این صورت این همکاری و هم‌پیمانی در بحران سوریه محدود نمی‌شود و می‌تواند در هر جای دیگر که با بحران تروریزم مواجه هستند،‌به کار آید.

در این حالت مهار تروریزم که برای غرب بهانه‌ای برای حضور مستقیم نظامی در منطقه حساس غرب آسیا می‌باشد به روندی منجر می‌شود که دلیلی برای ادامه حضور نظامیان آمریکایی  و... در کشور‌‌هایی نظیر افغانستان باقی نمی‌ماند. با این وصف هم‌پیمانی یا هر نام دیگری که روی توافق امنیتی ایران، روسیه، عراق و سوریه بگذاریم، یک راهبرد اساسی در تغییر رویکردهای منطقه محسوب می‌شود. غرب از این منظر به شدت نگران است و از این رو تبلیغات گسترده‌ای به راه انداخته تا بباوراند که این همکاری آنگونه که تصور می‌شود، عمیق و ادامه‌دار نیست.

کما اینکه تبلیغات حساب‌شده‌ای هم در بعضی از رسانه‌ها و محافل ایرانی به راه افتاده تا مردم ایران، روسیه را غیرقابل اعتماد بدانند و این در حالی است که هر مقدار - کم یا زیاد - که روس‌ها پای کار بمانند، به نفع کشوری است که حفظ سوریه را یک «ضرورت راهبردی» تلقی کرده و برای آن تلاش می‌نماید یعنی ایران. بنابراین در اینجا اساسا سخن گفتن از اینکه آیا روسیه قابل اعتماد است یا نه درست نیست و موضوعیت ندارد.


4- از منظر غربی‌ها، توافق 4 جانبه مذکور که با مبنای مبارزه با تروریزم شکل گرفته و قایل به فاصله‌گذاری میان تروریست‌ها - تقسیم آنان به خوب و بد - نیست،  در آینده‌ می‌تواند مبارزه با هر تروریزمی را در بر بگیرد. چنین جبهه‌ای نیم ‌نگاهی هم به تروریزم سازمان‌یافته رژیم صهیونیستی دارد کما اینکه مهار تروریزم در سوریه یعنی اقتداربخشی به «مهمترین دولت عرب مخالف اسرائیل» و این در شرایطی است که این سوریه به کانون فعالیت حزب‌‌الله لبنان هم تبدیل شده و به آن امکان داده است تا در مناطق مشرف به بلندی‌های جولان حضور یابد.

این وضع  برای رژیم تل‌آویو خطر فوق‌العاده‌ای را در پی دارد. اسرائیلی‌ها بدون تردید می‌دانند که به فرض تماس تلفنی پوتین با نخست‌وزیر رژیم اسرائیل و حتی اطمینان‌بخشی تلفنی به او و حتی خط قرمز خواندن امنیت اسرائیل، واقعیت میدانی عوض نمی‌شود. اسرائیل می‌داند که پشتیبانی هوایی روسیه از عملیات زمینی حزب‌الله در سوریه به هر حال به تقویت  موقعیت حزب‌الله و تسهیل موفقیت آن منجر می‌شود و این، اسرائیل را با حریف قدرتمند‌تر مواجه می‌گرداند از این رو اقدام نظامی روسیه در سوریه تحت هر شرایطی کار را بر رژیم صهیونیستی سخت‌تر می‌کند.


5- توافق امنیتی چهارجانبه از یک امتیاز بزرگ دیگر برخوردار است. آنچه اتفاق می‌افتد یک جبهه طبیعی و برخوردار از عمق مردمی است و از این رو حتما توام با ملاحظات انسانی و در نظر گرفتن محدودیت‌های عملیاتی است.


سعدالله زارعی


نظر
آسیب‌شناسی مستند کیهان از طرح اقتصادی دولت
کارشناسان اقتصادی معتقدند ارائه بسته خروج از رکود توسط دولت روحانی با ادعاهای پیشین مقامات این دولت درباره نتایج مذاکرات هسته‌ای تناقض دارد.

مقامات دولت روحانی طی 2 سال اخیر به طور مکرر عنوان می‌کردند در صورت توافق هسته‌ای گشایش اقتصادی در کشور ایجاد می‌شود و با رفع تحریم‌ها رونق به صنعت بازمی‌گردد اما حالا که توافق کذایی به مرحله اجرایی رسیده و اصطلاحا برجام به فرجام رسیده است آقایان دولتی بدون اشاره به گفته‌های قبلی خویش بسته خروج از رکود ارائه می‌کنند.

نکته دیگری که از نظر کارشناسان اقتصادی درباره این بسته مطرح است اینکه مگر رئیس‌جمهور شهریور ماه سال گذشته خبر از خروج از رکود و فرا رسیدن دوره رونق را نداده بود پس چرا مهر ماه امسال مجددا مقامات دولت فعلی از بسته خروج از رکود رونمایی می‌کنند.


 
مگر از رکود عبور نکرده بوده‌ایم؟!
حیدر مستخدمین حسینی از اقتصاددانان اصلاح‌طلب در این باره با انتقاد از ادعای عبور از رکود توسط دولتمردان گفت: دولتمردان ادعا می‌کنند که از رکود عبور کرده و وارد دوره رونق شده‌ایم. در حالی که حتی کلنگ‌زنی کم شده و پروژه‌های سرمایه‌گذاری آماده‌ای وجود ندارد که بخواهند کلنگ آن را بزنند یعنی در واقع جلوی آن گرفته شده است، بنابراین کاهش بودجه عمرانی نشانه تعمیق رکود است.

معاون وزیر اسبق اقتصاد در گفت‌وگو با نسیم بیان کرد: هزینه‌های دولت نسبت به سال‌های گذشته نه تنها کاهش پیدا نکرده بلکه بیشتر هم شده است بنابراین اولین ارقامی که وارد خزانه می‌شود صرف هزینه‌های دولت مانند حقوق و دستمزد می‌شود، بنابراین چیزی باقی نمانده که دولت به‌عنوان بودجه عمرانی تخصیص دهد.

مستخدمین حسینی خاطرنشان کرد: من یکی از کارشناسانی بودم که نسبت به سیاست دولت که فقط شاخص تورم را مورد توجه قرار داد، انتقاد داشتم، زیرا دولتمردان رکود را رها کردند. نشانه رکود این است که سطح فعالیت بنگاه‌های اقتصادی کاهش پیدا کرده و بودجه عمرانی کمتری هم تخصیص داده می‌شود.

تناقض‌گویی وزیر اقتصاد
یک کارشناس اقتصاد هم به تناقض‌گویی‌های وزیر اقتصاد درباره نتایج برجام اشاره کرده و می‌گوید: آقای طیب‌نیا در جایی گفته‌اند که مردم به درستی پیش‌بینی کردند که تحریم‌ها برداشته شده و قیمت‌ها کاهش پیدا می‌کند، اما در جایی دیگر بیان نمودند که قیمت‌ها از این بیشتر کاهش نخواهد داشت و من می‌گویم که اگر قصد خرید دارید الان بهترین زمان است! بدون شک این تناقض‌گویی‌ها صورت خوشی ندارد.
وی عنوان کرد: ما در نهایت نفهمیدیم بالاخره پیش‌بینی مردم از کاهش قیمت، پیش‌بینی صحیحی است یا خیر؟ به نسیم گفت: اگر درست است پس چرا وزیر می‌گوید که الان بهترین زمان خرید است؟ اگر هم صحیح نیست که نباید بر روی آن صحه گذاشت.

عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) بیان داشت: یک نکته دیگر که باید بیان شود این است که رکودی که الان بر بازار حاکم است و مردم خرید نمی‌کنند بیش از هر چیز متوجه خود دولت است. زیرا دولت آن قدر روی مسئله تحریم‌ها و اثر آن در اقتصاد کشور تاکید کرد که خود به خود همه به این نتیجه رسیدند که اگر تحریم‌ برطرف شود، مرسدس بنز 20 میلیون تومانی وارد کشور خواهد شد، این نوع فکرها را خود دولت ایجاد کرده است و رکود دست پخت خود دولت است.

منابع بسته از کجاست؟
حجت‌الله عبدالملکی درباره منابع مالی ابهام‌آمیز بسته خروج از رکود دولت هم بیان داشت: به عنوان کارشناس اقتصادی سؤالم این است که اگر 7500 میلیارد تومان در بسته خروج از رکود دولت قرار شده به کشور تزریق شود، این پول از کجا قرار است بیاید؟! اگر قرار است این مبالغ را تسهیلات بدهند باید این پول از دو محل تامین شود. یا بانک‌ها باید آن را از منابع داخلی خود بدهند و یا این که از بانک مرکزی استقراض کنند.

وی ادامه داد: اینجا این سؤال مطرح می‌شود که اگر بانک‌ها چنین منابعی داشتند پس چرا تا به حال نمی‌دادند و اگر هم قرار باشد از بانک مرکزی استقراض کنند آیا استانداردهای روابط بانک مرکزی و بانک‌های تجاری رعایت می‌شود یا خیر؟

عبدالملکی به نسیم تاکید کرد: خروجی استقراض از بانک مرکزی این است که بدهی بانک‌ها به بانک مرکزی زیاد می‌شود و پس از آن برای مدیریت کردن موضوع، نرخ سود بین بانک مرکزی و بانک تجاری افزایش می‌یابد و در نهایت بانک‌ها نیز هزینه نرخ تسهیلات را افزایش می‌دهند.

وی اظهار داشت: اگر نتیجه این باشد که تزریق این مبلغ منجر به این موضوع شود که حساب بانک‌های تجاری در نزد بانک مرکزی قرمز شود و قرمز شدن این حساب‌ها نیز به معنای این است که اینها در معرض خطر ورشکستگی قرار می‌گیرند.

این اقتصاددان تصریح کرد: اگر بنا باشد که این تزریق 7500 میلیاردی نتیجه‌اش قرمزتر شدن حساب بانک‌ها نزد بانک تجاری باشد، بنابراین در چنین شرایطی یک ضربه دیگر به نظام بانکی کشور و به قیمت ایجاد تقاضای موثر در بازار ایجاد خواهد شد. لذا این راه حل موثر برای ایجاد تقاضای موثر نخواهد بود بلکه دولت باید روی تولید و عوامل پایه تولید تاکید کند.

رکود نتیجه سیاست اشتباه دولت
یک عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی هم رکود فعلی را نتیجه سیاست اشتباه دولت دانست و به فارس گفت: سیاست دولت در طول این دو سال اشتباه بوده زیرا تمایلی به توجه به تولید ملی نداشته و بیشتر سیاست واردات را مدنظر داشته است و اشتباه مطلق در سیاست‌های اقتصادی دولت منجر به رکود شده است.

ابوالقاسم حکیمی‌پور بیان داشت: توجه به واردات کالاهایی که قبلا در داخل تولید می‌شد، نشان می‌دهد که دولت تمایلی به توجه به تولید ملی ندارد و سیاست‌های وزارت صنعت نشان می‌دهد که به شدت خواهان واردات هستند.حکیمی‌پور گفت: دولت با افزایش درآمدهای گمرکی از طریق واردات، به جبران پایین آمدن قیمت نفت می‌پردازد، به اضافه اینکه دولت تمایلی به پایین آمدن نرخ ارز ندارد.
وی همچنین علت تقاضای پایین برای خرید کالا را انتظار مردم برای رفع تحریم‌ها و پایین آمدن قیمت‌ها دانست که این انتظار را هم خود دولت ایجاد کرده بود.

وام 25 میلیونی اشتباه است
مشاور سابق موسسه عالی بانکداری در خصوص وام 25 میلیونی خودرو که یکی از اجزای بسته خروج از رکود است به نسیم گفت: حمایت دولت به صورت انحصاری از یک صنعت خاص اشتباه و جای تامل دارد و معتقدم، اینکه دولت با تسهیلات 25میلیون تومانی برای خرید خودرو یک اشتباه بزرگ را مرتکب شده است. وی اضافه کرد: با این کار دولت مردم را مجبور می‌کند که همچنان خودروی بی‌کیفیت گران سوار شوند و به نوعی یک حمایت همه‌جانبه از تولید بی‌کیفیت است.

علی‌اکبر امینی ادامه داد: برای من جای سؤال دارد که واقعا در اقتصاد ما آیا فقط صنعت خودرو اهمیت دارد که دولت اینقدر از این بخش حمایت می‌کند یا بخش تولید؟
وی افزود: دولت می‌توانست این 25 میلیون تومان را طوری برنامه‌ریزی کند که به صنایعی که در آن مزیت نسبی داریم کمک کند و باعث رونق اقتصادی شده و با اینکار کمی کشور را از حالت رکودی خارج کند.
افخمی رئیس اسبق سازمان توسعه و تجارت هم تاکید کرد: استنباط بنده این است که بسته خروج از رکود نه تنها نمی‌تواند کشور را از رکود خارج کند بلکه حتی این خطر را نیز ایجاد خواهد کرد، که نرخ تورم بالاتر رفته و شکاف رکود تورمی در اقتصاد ایران نیز بیش از گذشته شود.

واکنش سرد بازار خودرو به بسته
در همین حال از بازار خودرو خبر می‌رسد که این بازار از بسته خروج از رکود و خصوصا وام 25 میلیون تومانی خرید خودرو استقبال نکرده است.

علیرضا پورحسینی، یکی از فعالان بازار خودرو در این مورد به فارس گفت: ممکن است وام 25 میلون تومانی خرید خودرو در درازمدت بر وضعیت بازار تاثیرگذار باشد، اما اگر مانند وام 80 میلیون تومانی خرید مسکن مشمول گذشت زمان شود، نمی‌تواند تاثیری بر بازار داشته باشد.
وی ادامه داد: در حال حاضر بازار نسبت به این مسئله واکنشی نشان نداده و همچنان رکود در بازار خودرو ادامه دارد.

نظر

امروز در حالی به بازخوانی فتنه می‌پردازیم که آمریکایی‌ها می‌روند برای سومین بار شانس خود را در بازتولید تغییر براندازی آزمایش کنند."برجام" یک فرصت برای آنها جهت نفوذ برای تغییر و براندازی است.

گروه سیاسی مشرق؛ آمریکا از نبرد سخت با انقلاب اسلامی سالهاست ناامید است. این ناامیدی از زمان انهدام و سقوط هواپیماها و بالگردهای آمریکایی در صحرای طبس در جریان عملیات آزادسازی گروگانها شکل گرفت. آمریکایی‌ها آن زمان در رویاهای ابرقدرتی فکر می‌کردند هر تفنگدار آمریکایی یک سوپرمن هستند و هر کاری را قادرند انجام دهند.


توفان شن در طبس آنها را از این خواب بیدار کرد و استراتژیست‌های آمریکایی را فرستاد در اتاق جنگ نرم علیه ملت ایران. از آن زمان تاکنون در همین اتاق مشغول سیر و سلوک براندازی هستند.

 
یحیی کیان تاج‌بخش که قبل از فتنه 88 سابقه دستگیری داشت در جلسه دادگاه 88 پرده از مراحل و زمان‌بندی این نبرد برداشت و نکات عبرت‌آموزی را مطرح کرد.


وی متولد سال 40 است، پدرش مسئول روابط عمومی دفتر فرح پهلوی بود. از 7 سالگی در انگلیس تحصیلات خود را شروع کرد و پس از تحصیلات به آمریکا می‌رود و باهمکاری بنیاد صهیونیستی سوروس و شبکه اینترنتی گری سیک به عنوان یک پیاده نظام سیا وارد فرآیند براندازی نظام می‌شود.


او تصریح می‌کند فتنه 88 اتفاقی نبود و محصول یک برنامه‌ریزی دقیق بعد از پایان جنگ تحمیلی برای براندازی نظام بود. او در دادگاه از نقش بنیاد سوروس، راکفلر و کارنگی در این ماجرا پرده برداشت. او گفت: فرآیند براندازی 7 لایه دارد؛


1- شناسایی نخبگان

2- شبکه‌سازی

3- کارگاه آموزشی که او خود را در فاز کارگاه آموزشی به دفتر مطالعات و تحقیقات سیاسی دولت اصلاحات ایام تصدی مصطفی تاجزاده در معاونت سیاسی وزارت کشور رسانده بود.

او در دادگاه پرده از ارتباط خود با تاجزاده و شیفتگی تاجزاده نسبت به خود در طرح مباحث جامعه‌شناختی پیرامون "سرمایه اجتماعی" پرده برداشت. هم او مراحل بعدی فرآیند براندازی را اینطور توصیف می‌کند که؛

در مرحله چهارم حمله به ارکان پایه‌های نظام به منظور الف) مشروعیت‌زدایی ب) اعتبارزدایی ج) اعتمادزدایی شروع می‌شود.

پس از این مرحله به پنجمین وادی فرآیند براندازی یعنی دو قطبی‌سازی جامعه و ایجاد شکاف در جامعه به وسیله نخبگانی اسیردست بنیادهای آمریکایی می‌رسیم.


قرار می‌شود در شکاف این دو قطبی‌سازی یک جابجایی صورت گیرد. این جابجایی عبارت است از: سلب سرمایه اجتماعی، سنتی، دینی و مقدس از طریق استفاده از سرمایه اجتماعی مدرن و لیبرال غربی. در این وادی نیروهای مخالف نظام در یک صف از هر تیپی علیه نظام سنتی بسیج می‌شوند.


به چپ چپ و به راست راست این پیاده‌نظام از طریق رسانه‌های آمریکایی و انگلیسی و نیز رسانه‌های داخل نظام که با آنها هماهنگ هستند، صورت می‌گیرد.

وی در مورد مرحله ششم فرآیند براندازی می‌گوید؛ مرحله ششم بهره‌گیری از انتخابات است، نیروهای مخالف نظام از این طریق وارد مجلس و دولت می‌شوند و از درون، تغییر حکومت را تدارک می‌نمایند. خروج از نظام یا برنظام در اینجا کلید می‌خورد.


در مرحله هفتم اگر نیروهای مخالف نظام موفق به راهیابی به ارکان قدرت از طریق انتخابات نشدند، باید از طریق نافرمانی مدنی و ایجاد آشوب و شورش به براندازی مبادرت ورزند. خیلی لازم نبود کیان تاج‌بخش مراحل براندازی و نبرد نرم دشمن را برایمان بازخوانی کند چون در فتنه 18 تیر 78 و آشوب سال 88 و نیز روزنامه‌های دوران سازندگی و بویژه اصلاحات گوشه‌هایی از عملیاتی شدن این مراحل را دیده بودیم.


کیان تاج‌بخش یک نکته را هم گفته بود که استحاله فرهنگی در دولت سازندگی و استحاله سیاسی در دولت اصلاحات براساس برنامه‌ زمانبندی شده نفوذ در ارکان نظام طراحی و عملیاتی شد.


همان ایام که تاجزاده معاون سیاسی وزیر کشور دولت اصلاحات بود در دفتر مطالعات و تحقیقات سیاسی کارگاه پژوهشی راه انداختند که ببینند الگوی توسعه سیاسی ایران چیست. یک جماعتی دور هم جمع شدند که بعدها برخی در فتنه 88 به آمریکا و برخی هم به اروپا پناهنده شدند، برجسته‌ترین آن دکتر حسین بشیریه بود.


آن جماعت در کندوکاو توسعه سیاسی به این نتیجه رسیدند که توسعه سیاسی یعنی دموکراتیزاسیون، دموکراتیزاسیون یعنی مدرنیزاسیون و مدرنیزاسیون هم یعنی سکولاریزاسیون. درست مثل یک فرمول دقیق برای تغییر و دگردیسی انقلاب اسلامی!
آن زمان در سرمقاله‌ای تحت عنوان " الگوی توسعه سیاسی! " خطاب به رئیس دولت اصلاحات نوشتم این چه بساطی است راه‌ انداخته‌اید؟ این یک فرمول براندازی است که در نشست کارگاه آموزشی وزارت کشور تصریح شود؛ "توسعه سیاسی یعنی گسترش دموکراسی و هیچ راهی هم جز دموکراسی به شیوه غربی تحت لیسانس بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول وجود ندارد." (1) و از آن وقیحانه‌تر اعلام شود همه ما بنده کالا و پول هستیم؛ گفتیم اگر هیچ راه توسعه به جز دموکراسی به شیوه غربی وجود ندارد اصلا چرا انقلاب کردیم؟ شاه و پدر تاجدارش برای مدرنیزه کردن کشور خیلی زحمت کشیدند، همان‌ها را ارج می‌نهادیم. (2)


این حرفها آن هم در وزارت کشور دولت اصلاحات که یک روحانی در راس آن بود بی‌پروا گفته می‌شد. در مملکتی که همه سند آن به اسم امام و انقلاب و اسلام زده شده بود درجه نفوذ به پایه‌ای رسیده بود که فرمول براندازی می‌نوشتند و عملیاتی هم می‌کردند.


در یکی از همین نشست‌ها یکی گله کرده بود که نگارنده به بحث‌ها توجه نکردم چرا که وی به اظهارات آقای بشیریه انتقاد کرده و نظر او را رد کرده بود اما همین فرد ناقد در فتنه 88 سر از "شورش موقعیت" درآورد و نوشت: "حالا وقت شورش خودیها علیه خودیهاست، حالا وقت شورش وضع موجود علیه خودش است." (3) او نمی‌دانست در همان کارگاه آموزشی ویروس تغییر و براندازی را بی‌آنکه او بداند در عمق اندیشه او تزریق کرده بودند.


از این جماعت منورالفکر حاضر در کارگاه آموزشی کسی بدون آسیب و معصیت مشارکت در جنگ نرم علیه ملت باقی نماند. صاحب آن هم که هنوز به افکار عمومی پاسخ نداده است کی، کجا و چطور باکیان تاجبخش آشنا شده هنوز در بند افکار و تعلقات خاطر اوست و در عملیاتی کردن فاز دوم و سوم جنگ نرم و براندازی، مشق جنگ می‌کند و در ماموریت مشروعیت‌زدایی از نهادهای قانونی و اعتمادزدایی و اعتبارزدایی از ارکان نظام است؟


امروز در حالی به بازخوانی فتنه می‌پردازیم که آمریکایی‌ها می‌روند برای سومین بار شانس خود را در بازتولید تغییر براندازی آزمایش کنند."برجام" یک فرصت برای آنها جهت نفوذ برای تغییر و براندازی است. آنها اکنون به این فکر می‌کنند که در فتنه 18 تیر 78 و نیز فتنه 88 کجا راه را اشتباه آمده‌اند که دیگر بار آن را نروند؟

صف و ستاد آنها در برخی رسانه‌ها و احزاب و گروهها دوباره سازماندهی شده است. برنامه آنها در اخلال در نظام اقتصادی نخ‌نماست. در ساحات سیاسی و فرهنگی دارند کار می‌کنند. دوستان خود را داخل و خارج پیدا کرده‌اند از افراد سهل‌اندیش و ساده‌نگر می‌خواهند برای نفوذ و تغییر یارگیری کنند. دولت اعتدال را یک دولت گذار می‌دانند تا دوباره فتنه را بازتولید کنند.


همگرایی آنان با صفوف ضدانقلاب در خارج از مرزها بی‌پرده است. می‌خواهند بگویند همه چیز تمام شده است. تعجیل و شتابزدگی آنها خیلی عجیب نیست چرا که تردیدی نیست این بار هم با سر به زمین خواهند افتاد. انقلاب با این بازی‌های کودکانه آسیب نمی‌بیند. دست‌هایی به لطافت فرشتگان الهی پشتیبان آن است. خون پاک هزاران عارف واصل و صدهزار جوان پاکباخته و رشید پای آن ریخته شده است. غیرت خدا و رویش‌هایی که همیشه بر ریزش‌ها تفوق دارد، اجازه نمی دهد اندک خللی در سرعت پیشرفت انقلاب به وجود آید.

*محمد کاظم انبارلویی


نظر
مشرق بررسی می‌کند:
رهبر انقلاب فرمودند "من البتّه خیلی خشنود نیستم از مقدار پیشرفت این فکر و این بنیان مهم (اقتصاد مقاومتی) در کشور، لکن به‌هرحال یک حرکتی وجود دارد- [امّا] یکی از پایه‌های محکم اقتصاد مقاومتی، اقتصاد دانش‌بنیان است؛ اساس کار در اقتصاد مقاومتی، اقتصاد دانش‌بنیان است."

گروه اقتصادی مشرق- رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر با نخبگان برای چندمین بار از روند پیشرفت اقتصاد مقاومتی ابراز نارضایتی کردند.

چرا رهبر انقلاب از روند اجرایی پیشرفت اقتصاد مقاومتی رضایت ندارد؟حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این دیدار فرمودند: «یک سفارش دیگری که در این زمینه میکنم، مربوط به اقتصاد مقاومتی است. خب شما میدانید اقتصاد مقاومتی که بحمدالله مطرح شد، سیاست‌هایش اعلام شد، مورد استقبال صاحب‌نظران اقتصادی و سیاسی و غیره قرار گرفت.

اسم اقتصاد مقاومتی هم زیاد تکرار می‌شود؛ حالا چقدر اقتصاد مقاومتی در کشور پیشرفت کرده، بحث الان من نیست -من البتّه خیلی خشنود نیستم از مقدار پیشرفت این فکر و این بنیان مهم در کشور لکن به‌هرحال یک حرکتی وجود دارد- [امّا] یکی از پایه‌های محکم اقتصاد مقاومتی، اقتصاد دانش‌بنیان است؛ اساس کار در اقتصاد مقاومتی، اقتصاد دانش‌بنیان است؛ [زیرا] اقتصاد مقاومتی اقتصاد درون‌زا است، اقتصادی است که در داخل پایه‌های مستحکمی دارد که تکانه‌های بین‌المللی و جهانی و اقتصادی آن را از جا درنمیبرد؛ این اقتصاد مقاومتی [است‌]، اقتصاد مقاوم. یکی از اساسی‌ترین پایه‌های این اقتصاد عبارت است از اقتصاد دانش‌بنیان؛ اقتصادی که متّکی باشد به علم، این خیلی مهم است.»

رهبر معظم انقلاب در ادامه سخنان خود به طور غیرمستقیم کوتاهی دولت و سایر ارکان نظام در طراحی بسترهای لازم برای اجرای اقتصاد مقاومتی را مورد انتقاد قرار دادند و از نخبگان خواستند منتظر نمانند و مستقیما وارد اجرای اقتصاد مقاومتی شوند: «خب، به نظر ما نخبه‌های جوان می‌توانند در اقتصاد دانش‌بنیان که درواقع ستون اصلی اقتصاد مقاومتی است، نقش ایفا کنند. چطور نقش ایفا کنند؟ خب، این طرّاحی لازم دارد.

چه‌جور جوانهای ما نقش ایفا کنند در اقتصاد مقاومتی؟ من جواب این سؤال را از شما می‌خواهم، بنشینید طرّاحی کنید، منتظر نمانید که دیگران طرّاحی کنند. شما جوانهای نخبه در یکی از اجتماعات خودتان موضوع را همین قرار بدهید: چگونگی نقش‌آفرینی نخبگان جوان در اقتصاد مقاومتی یا اقتصاد دانش‌بنیان. گروه‌هایی به‌وجود بیایند، گروه‌هایی تقسیم بشوند، کار کنند، فکر کنند، مطالعه کنند، با دست پُر در این اجتماع شرکت کنند، راه بدهند، آن‌وقت بنیاد نخبگان از این طرحی که از درون خود نخبگان بیرون آمده، حمایت کند، پشتیبانی کند. به نظر من یک تحوّل به‌وجود می‌آید؛ هم در زمینه‌ی فکر کردن و اندیشیدن و کار کردن، هم در زمینه‌ی واقعیّت، روی زمین؛ در زمینه‌ی اقتصاد [هم‌] قطعاً تحوّل به‌وجود می‌آید.»

* تکرار گلایه‌ها

سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی 30 بهمن 1392 از سوی رهبر معظم انقلاب ابلاغ شد. در حدود 20 ماهی که از ابلاغ این سیاست‌ها گذشته، چندین بار نارضایتی رهبری از عملکرد دولت در اجرای این سیاست‌ها تکرار شده است. رهبر انقلاب چندین بار از دولتمردان خواسته‌اند دست از نگاه شعاری به اقتصاد مقاومتی برداشته و به طور عملی وارد اجرا شوند.

به عنوان مثال در دیدار شهریورماه هیئت دولت با رهبر معظم انقلاب، ایشان مجددا از کم‌کاری دولتمردان در اجرای اقتصاد مقاومتی گلایه کردند و به وزرایی که عملکرد روزمره خود را در قالب اقتصاد مقاومتی گزارش کرده‌ بودند، به طور هوشمندانه تذکر دادند.

ایشان در آن جلسه خطاب به دولت فرمودند: «یکی هم مسئله‌ی اقتصاد مقاومتی است. خب، امسال سال دوّم اقتصاد مقاومتی است؛ یعنی پارسال -سال 93- شروع اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی بود. دوستان دولت هم گزارشهایی به من دادند که من شخصاً و زباناً از آقای جهانگیری تشکّر کردم آن‌وقتی که ایشان به پانزده دستگاه ابلاغ کردند که این کارها را، این وظایف را باید انجام بدهید.

بعد هم حالا یک گزارش مفصّلی فرستادند که البتّه برای من خلاصه کردند آن گزارش را و تماماً خواندم، نگاه کردم. کارهایی که انجام گرفته در زمینه‌ی اقتصاد مقاومتی، بعضی‌هایش کارهای مقدّماتی است؛ حالا مثالهایش را بخواهم بزنم، طول میکشد، وقت می‌گذرد؛ بعضی از کارهایی که گزارش شده، مربوط به بندهای اقتصاد مقاومتی نیست، اگرچه حالا ارتباط داده شده امّا کارهای جاری دستگاه‌ها است؛ بالاخره دستگاه‌ها یک کارهای جاری دارند و اینها را به شما گزارش کردند که این کارها را ما کردیم؛ اینها آمده جزو کارنامه‌ی دستگاه‌ها در زمینه‌ی اقتصاد مقاومتی؛ درحالی‌که این نیست.

بعضی از کارها هم ارتباطی اصلاً به بندهای اقتصاد مقاومتی ندارد؛ این مقدار کافی نیست.

سیاست‌های اقتصاد مقاومتی یک بسته‌ی کامل و منسجم است؛ این بسته هم تراوش‌شده‌ی فکر شخصی نیست؛ این عقل جمعی است، یک جماعتی نشسته‌اند؛ دوستان اقتصاددان حاضر در این مجلس هم بعضی‌هایشان میدانند و مطّلعند.

خب، این یک بسته‌ی منسجم است، باید مجموعاً انجام بگیرد؛ چه‌جوری میشود مجموعاً انجام بگیرد؟ آن‌وقتی‌که یک به اصطلاح برنامه‌ی اجرائی و عملیّاتی منسجمی برای آن ارائه بشود؛ که این چیزی بود که من چند وقت پیش به آقای دکتر روحانی گفتم و بنا شد که ایشان بگویند دوستان تهیّه کنند ان‌شاءالله این را بدهند، این لازم است؛ یعنی ما یک برنامه‌ی عملیّاتی لازم داریم؛ در این برنامه مشخّص بشود سهم دستگاه‌ها، فلان دستگاه این سهم او است از این بندهای سیاستها، بعد زمان گذاشته بشود؛ زمان خیلی مهم است، زمان‌بندی بشود، معلوم بشود که تا این زمان باید انجام بگیرد والّا اگر زمان‌بندی نشود؛ هیچ ضمانتی وجود ندارد که این در طول دولت شما حتّی انجام بگیرد، شما می‌خواهید این را عملیّاتی کنید، می‌خواهید اجرائی کنید، می‌خواهید از منافعش مردم استفاده کنند، پس زمان [بگذارید].

اوّلاً بایستی اقدامات عملیِ لازم در خصوص هر بند مشخّص بشود، مجری‌هایش دستگاه‌هایی که متصدّیند معلوم بشوند، در هر بخشی زمان‌بندی لازم انجام بگیرد، امکانات لازم و چگونگی تأمین آن امکانات بایستی روشن بشود، بالاخره این سیاستها یک تحرّک عملی است و میدانی است؛ وقتی راهکار فراهم میکنید، در واقع یک تحرّک میدانی میخواهید به‌وجود بیاورید، این الزاماتی دارد.

الزاماتش چیست؟ چه جوری میشود تأمین کرد؟ راه تأمین آن الزامات باید مشخّص بشود. آن‌وقت اگر این کارها شد، آن‌وقت شما میتوانید رصد کنید، میتوانید پیگیری کنید، ببینید شد یا نشد، فلان دستگاه کار خودش را انجام داد یا نداد. کار پیش میرود.»

* علل نارضایتی رهبری از روند اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی

برای آگاهی از عملکرد دولت در اجرای اقتصاد مقاومتی، بهتر است نگاهی به جزئیات سیاست‌های کلی اقتصاد مقاومتی بیاندازیم و عملکرد دولت قبل و پس از ابلاغ این سیاست‌ها را ارزیابی کنیم و امیدواریم مسئولان دولتی بتوانند جواب سوال های ما از عملکرد آنها در اجرای این سیاست ها را پاسخ بدهند.

مصادیق کم‌کاری دولت در اجرای اقتصاد مقاومتی
مصادیق کم‌کاری دولت در اجرای اقتصاد مقاومتی
مصادیق کم‌کاری دولت در اجرای اقتصاد مقاومتی


نظر
تاریخ سرشار است از خسارات زیانبار و بعضا جبران ناپذیری که صاحبان افکاری چون تفکرات جنابعالی، به اندوخته و سرمایه و سرنوشت ملت خود وارد کرده‌اند و در میانه کف و سوت جماعتی فریب خورده از دروغ و نیرنگ، بر خاکستر آنچه سوخته‌اند،‌ رقصیده‌اند.

به گزارش مشرق، در پی انتشار نامه ای از سوی صادق زیباکلام خطاب به علی اصغر زارعی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی که طی آن زیباکلام از گریستن زارعی پیرو رخدادهای روز 21 مهرماه مجلس شورای اسلامی انتقاد کرده و ضمن چاه ویل خواندن صنعت هسته‌ای، خواهان آن شده بود که زارعی برای سایر مشکلات کشور متاثر شود، زارعی طی نامه ای پاسخ صادق زیباکلام را داد. متن کامل این نامه،‌به شرح زیر است:

بسمه تعالی

جناب آقای زیباکلام

سلام علیکم

نامه‌ای سرگشاده از سوی جنابعالی خطاب به خود را در رسانه‌ها مطالعه کردم که علی‌الظاهر پیرو رخدادهای روز 21 مهرماه مجلس شورای اسلامی نگاشته‌اید. اینجانب بنای پاسخگویی به این نامه را نداشتم اما از آنجائیکه ممکن بود مغلطه ها و نسبت های خلاف در نامه مذکور، مخاطبانش را از واقعیت امور دور سازد، در مقام پاسخ برآمدم.

محتوای نامه شما بر این پیش فرض استوار است که بنده در این روز به دلیل تصویب برجام در مجلس متاثر شده‌ام و بر همین مبنا، حقیر را مورد عنایت قرار داده اید. حقیقتا جای تاسف و تاثر مضاعف است که جنابعالی که ردای استادی علم سیاست در دانشگاه های این مملکت را به تن دارید، چونان افراد ناآگاه و کم اطلاع، تصورتان بر این است که «مجلس برجام را تصویب کرده است».

ظاهرا توجه نداشته‌اید که مجلس طرحی را با عنوان «اقدام متناسب ایران در اجرای برنامه جامع اقدام مشترک» تصویب کرده و شروطی را برای برجام در نظر گرفته است، ‌نه اینکه برجام را بررسی و تصویب کرده باشد؛ و تاثر اینجانب نیز نه از تصویب برجام! که به دلیل روند اشتباه طی شده در بررسی و تصویب طرح مذکور بوده است.

اینجانب متالم شدم چرا که آئین نامه داخلی مجلس زیرپاگذاشته شد، حقوق نمایندگان ملت در اظهار نظر و پیشنهاد نادیده گرفته شد، از شخصیت های محترم نظام هزینه شد و با ایجاد یک فضای روانی، یک طرح خاص به تصویب رسید.

البته این نخستین بار نیست که جنابعالی در نامه‌نگاری‌های خود با نمایندگان مجلس، ‌شخصیت های سیاسی،‌ مذهبی و مسئولین کشور، نشان می دهید که از ابتدایی ترین بدیهیات عالم سیاست، بی اطلاعید. سوئد را با نروژ اشتباه می گیرید و به سفارت سوئد که ربطی به جایزه نوبل ندارد، نامه می زنید که به فلان نماینده مجلس جایزه صلح نوبل بدهد.

معاون ستاد کل نیروهای مسلح را که درجه سرتیپی دارد، با عنوان سرلشکر و معاون فرهنگی سپاه مورد خطاب قرار می دهید و نامه تحلیلی-تفسیری برای ایشان می‌نگارید. عبارتی را که مرحوم بازرگان درباره ملت ایران به کار برده و فردی در نامه‌ای خطاب به شما، عینا نقل قول آقای بازرگان را با تمام جزئیات آورده، می پندارید ناسزایی است که نویسنده نامه خطاب به شما گفته و بر همین مبنا، او را به باد ناسزا می گیرید...

اما برادر گرامی!

اگر روند نامناسب تصویب طرح «اقدام متناسب ایران در اجرای برنامه جامع اقدام مشترک» برای اینجانب مایه تاثر بود، حاکم شدن افکار افرادی چون حضرتعالی که تقلیل گرایانه،‌ ساده اندیشانه و بعضا با پیش فرض های صد در صد غلط به مسائل می نگرند و قصد اداره امور کشور بر مبنای این اوهام را دارند، گریه خون می طلبد.

ما برای صنعت هسته‌ای کشور همان قدر دغدغه داریم که برای معیشت و صنعت و کشاورزی و درمان مردم نگرانیم. عجیب است که جنابعالی از دغدغه برای دارو و درمان مردم سخن می‌گوئید، توامان آرزو می‌کنید صنعت هسته‌ای کشور از بیخ و بن نابود شود.

ظاهرا چون سایر موارد فوق الذکر،‌ بی اطلاعید که بیش از یک میلیون بیمار در کشور نیازمند رادیوداروهایی هستند که برای تولید آنها نیازمند اورانیوم با غنای 20 درصد هستیم و دشمنان این ملت که جنابعالی خود را عاشق آنها خوانده‌اید، این سوخت را از ما دریغ کردند و اما به اراده جوانان همین مردم، در داخل موفق به تولید آن و رفع نیاز بیماران شدیم.

سری به آمارها بزنید و دریابید که فقط و فقط شرکت الکتریسیته فرانسه (EDF)‌ که 84 درصد سوخت خود را از انرژی هسته‌ای تامین می‌کند، صرفا در سال 2014، بالغ بر 81 میلیارد دلار یعنی چند برابر درآمد نفتی ایران در سال 1393، درآمد داشته است.

اما شما و همفکرانتان هیچ ابایی ندارید از اینکه گلو صاف کنید و با ژستی کاملا روشنفکر مآبانه بگوئید ایران باید نفت بفروشد و صنعت و تکنولوژی و دارو که هیچ، «گندم و جو» را هم وارد کند.

همفکران شما در مجلس ششم بودند که به تصریح سخنگوی دولت یازدهم، در مقابل طرح‌ها و برنامه‌هایی که برای اصلاح وضع معیشت مردم پیشنهاد می‌شد، می‌گفتند رها کنید این کارهای سخت را! راه های آسان‌تری هم برای جلب رضایت مردم هست. «شما» نگران زندگی مردم هستید؟!

مشکلات کشور نتیجه حاکم بودن بالغ بر 16 سال تفکر فاسد و ناکارآمد کارگزاران و اصلاح طلبانی است که جنابعالی به گریبان چاک نمودن برای آنها شهره‌اید. حتی در دولت سابق نیز جنابعالی علم حمایت از افرادی را برافراشته بودید که ما حضور آنها در دولت و عملکردشان را خلاف منافع ملت می‌دیدیم و به مقابله با آنها برخاسته بودیم.

از جنابعالی که در کارنامه خود حمایت از مه آفرید امیرخسروی عامل فساد 3 هزار میلیاردی را نیز دارید و وی را فردی «خودساخته» خوانده‌اید، چگونه می‌توان پذیرفت که دغدغه محرومان و مستضعفان و بیماران را داشته باشید؟

تاریخ سرشار است از خسارات زیانبار و بعضا جبران ناپذیری که صاحبان افکاری چون تفکرات جنابعالی، به اندوخته و سرمایه و سرنوشت ملت خود وارد کرده‌اند و در میانه کف و سوت جماعتی فریب خورده از دروغ و نیرنگ، بر خاکستر آنچه سوخته‌اند،‌ رقصیده‌اند.

والسلام علی من اتبع الهدی

علی اصغر زارعی

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی

منبع: فارس

نظر
گزارش خبری کیهان
این هفته در حالی تهران برای وزیر امور خارجه آلمان فرش قرمز پهن کرد که مروری بر عملکرد و مواضع این کشور در قبال ایران نشان‌دهنده نقاط تاریک بسیاری است.

«فرانک والتر اشتاین مایر» وزیر خارجه آلمان در سفر اخیر به تهران، بعد از شرکت در «کنفرانس اجلاس مقدماتی امنیتی مونیخ»، برای سخنرانی علمی با عنوان «نقش آموزش در ثبات و توسعه پایدار» در دانشگاه تهران حضور یافت.

اشتاین مایر در این سخنرانی گفت: آقای ظریف گفتند ما نباید در گذشته گرفتار شویم. من هم پای این جمله را امضا می‌کنم.
 
در حاشیه این مراسم جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران در حین سخنرانی وزیر امور خارجه آلمان قبل از ارائه پنل تخصصی، با در دست داشتن پلاکاردهایی به زبان انگلیسی و فارسی با مضمون «ما سردشت را فراموش نمی‌کنیم»، «هدیه آلمان به ایران 2 هزار شهید و جانباز شیمیایی در سردشت»،‌ « توسعه و صلح پایدار با سلاح شیمیایی نمی‌شود» نسبت به حمایت دولت وقت آلمان از حمله نظامی رژیم بعث عراق به ایران اعتراض کردند.
این دانشجویان همچنین با در دست داشتن عکس‌هایی از جانبازان و شهدای شیمیایی سردشت و ماسک‌های تنفسی، رفتار اعتراضی خود را به این اقدام دولت آلمان اعلام کردند.
در این گزارش به بررسی تاریخی اقدامات ضد ایرانی آلمان در گذشته‌ای نه چندان دور می‌پردازیم.

بیشترین سهم در تجهیز صدام به سلاح‌های شیمیایی

در طول هشت سال دفاع مقدس، کشور آلمان در تجهیز و تشویق رژیم بعث عراق به استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی و شیمیایی علیه ملت ایران از هیچ اقدامی فروگذار نکرد.
در همین رابطه سازمان ملل متحد طی گزارشی به کمک‌های کشورهای غربی به برنامه‌های تسلیحاتی عراق اشاره می‌کند و می‌نویسد: «عراق تسلیحات خود را از 150 شرکت آلمانی، آمریکایی و انگلیسی تهیه کرده است. براساس گزارش‌ها، دولت عراق از سال 1975 توسط 80 کمپانی آلمانی، 24 شرکت آمریکایی و حدود 12 شرکت انگلیسی و چند شرکت سوئیسی، ژاپنی، ایتالیایی، فرانسوی، سوئدی، برزیلی و آرژانتینی تجهیزات دریافت کرده است
.

در رأس کشورهای اروپایی حامی جنایات جنگی صدام کشور آلمان قرار دارد، چندان که در توسعه و تجهیز عراق به سلاح‌های شیمیایی مقام نخست را داراست. ساخت مجتمع سامره عراق به عنوان «بزرگ‌ترین کارخانه سلاح شیمیایی جهان» در کارنامه تسلیحاتی این کشور به چشم می‌خورد. شرکت آلمانی «کارل کولمب» در مجتمع سامره 6 خط تولید سلاح شیمیایی به نام احمد، محمد، عیسی، عانی، مدای و قاضی را ایجاد کرد که اولین آنها در سال 1983 (1362) و آخرین آن در سال 1986 (1365) تکمیل شد.

از گاز خردل و اسید پروسیک تا گازهای عصبی سارین و تابون در این کارخانه تولید می‌شد و در خمپاره، راکت و گلوله‌های توپ جاسازی می‌شدند.
در سال 1987 (1366) برنامه‌های تسلیحاتی عراق شتاب بی‌سابقه‌ای پیدا می‌کند. شرکت‌های بزرگ تولیدکننده باروت جنگی در اروپا که شامل 13 شرکت از کشورهای سوئد، هلند، ایتالیا، بلژیک، سوئیس، آلمان، فرانسه، اسکاتلند و فنلاند می‌شدند تمام تلاش خود را برای جلوگیری از توقف جنگ به کار بردند، چرا که به برکت این جنگ چرخ کارخانه‌های آنها سرعت بیشتری می‌گرفت. آلمان در این بازار مرگ بیشترین نقش و سرمایه را داشت.


 
رسوایی آلمان در ماجرای میکونوس
 در اواخر تابستان 1371 یک عملیات در «رستوران میکونوس» در مرکز شهر برلین با جوسازی رسانه‌های غربی به بحرانی علیه ایران بدل شد که موجبات جبهه‌گیری غرب نسبت به جمهوری اسلامی ایران را فراهم کرد. به دنبال این حادثه دادگاه برلین طی یک حکم مغرضانه و بدون استناد، ایران را مسئول مستقیم این تیراندازی خواند، در حالی که هیچ سندی مبنی بر محکومیت ایران ارائه نکرد. به دنبال این جوسازی و به منظور تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی، 12 کشور اروپایی سفرای خود را  از ایران خارج کردند.

 این حرکت در اصل به منظور منزوی کردن ایران و با این تحلیل که جمهوری اسلامی دچار چالش شود صورت گرفت. در ظاهر همه چیز درحال به حاشیه راندن ایران بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی در یک واکنش صریح، حجت را برای غربیان تمام کرده و فرمودند: «در مرحله‌ اول، سفیر آلمان را فعلاً تا مدتى نباید راه بدهند که به ایران بیاید. بقیه هم که مى‌خواهند به عنوان یک حرکت به اصطلاح آشتى‌جویانه برگردند، مانعى ندارد. خودشان رفته‌اند، خودشان هم برمى‌گردند. دیدند که رفتنشان هیچ اهمیتى ندارد.»

 پس از این سخنرانی مقام معظم رهبری، کشورهای غربی که متوجه شکست سیاست خود شدند تصمیم گرفتند تا به منظور کاستن از رسوایی ماجرای میکونوس سفرای خود را به تهران بازگردانند اما جمهوری اسلامی ایران به فرمان رهبر معظم انقلاب با بازگشت سفیر آلمان به تهران به همراه سفرای دیگر کشورها مخالفت کرد.

 گرچه پس از واکنش رهبر انقلاب، سفرای غربی خواستار بازگشت به تهران شدند اما عواقب این رسوایی هرگز از دامن غرب پاک نشد. مقام معظم رهبری در سال 1377 در همین رابطه فرمودند:
«همه اروپا با هم همدست شدند تا سرِ قضیه دادگاه میکونوس که بنده گفته بودم چون در این قضیه، آلمان این گونه رفتار کرده است و سفرا رفتند، اگر سفرای دیگر می‌خواهند بیایند، بیایند؛ ولی سفیر آلمان، باید بعداً بیاید. حق ندارد با آنها برگردد؛ این حرف را از بین ببرند، که سفیر آلمان، اگر شده با یک نفر دیگر با هم بیایند. دولت و ملت ایران ایستادند... ما مجبور به رابطه نیستیم، بلکه ما بر روی مواضع سرشار از عزت خود که ناشی از اسلام و قدرت ملی و اسلامی ملت ایران است، می‌‌‌ایستیم، تا همه کسانی که بیگانه از ما هستند، احساس کنند که در مقابل این ملت، نمی‌‌‌شود با قلدری حرف زد.»

روسیاهی‌ کنفرانس‌ برلین‌ برای‌ سیاستمداران‌ آلمانی‌

کنفرانس برلین نیز برگی دیگر از اقدامات ضد ایرانی آلمان در سالیان اخیر می‌باشد.کنفرانس «ایران پس از انتخابات»
(Iran After the Elections Conference) که بیشتر با عنوان «کنفرانس برلین» شناخته می‌شود نام همایش سه روزه‌ای بود که از 19 تا 21 فروردین 1379 به مدت سه روز از سوی حزب سبز آلمان و به دعوت بنیاد هاینریش بل (داستان‌نویس آلمانی) در خانه فرهنگ‌های جهان در برلین برگزار شد.

در این کنفرانس، تعدادی از پیاده‌نظام جریان مدعی اصلاحات و روشنفکری، از فعالان سیاسی تا نویسنده و نظریه‌پرداز کهنه‌کار و تازه از راه رسیده مانند: عزت‌الله سحابی، اکبر گنجی، حسن یوسفی اشکوری، علیرضا علوی‌تبار، حمیدرضا جلایی‌پور، علی افشاری، کاظم کردوانی، چنگیز پهلوان، فریبرز رئیس دانا، محمود دولت‌آبادی، مهرانگیز کار، شهلا شرکت، خدیجه مقدم، شهلا لاهیجی، جمیله کدیور، منیرو روانی‌پور و محمدعلی سپانلو حضور داشتند.

رهبر معظم انقلاب با اشاره به اهداف پنهان کنفرانس برلین، در دیدار جمعی از مسئولان  فرمودند: «کنفرانس‌ برلین‌ به‌ دنبال‌ تدارک‌ و برنامه‌ریزی‌ چندین‌ ماهه‌ و با دقت‌ در انتخاب‌ میهمانان‌ کنفرانس‌ برگزار شد، تا اینگونه‌ وانمود شود که‌ این‌ افراد، نمایندگان‌ قشرهای‌ مختلف‌ ملت‌ ایران‌ هستند. برگزارکنندگان‌ کنفرانس‌ در واقع‌ در صدد بودند با این‌ مقدمات‌ و تدارکات‌ و دعوت‌ از همه‌ جناح‌های‌ مخالف‌ نظام‌ در خارج‌، کنفرانس‌ را به‌ جلسه‌ محاکمه‌ انقلاب‌ و نظام‌ اسلامی‌ تبدیل‌ کنند و با تبلیغ‌ ناکارآمدی‌ نظام‌ اسلامی‌ از زبان‌ دعوت‌شدگان‌ داخلی‌، از زبان‌ ضدانقلاب‌ هم‌ اینگونه‌ تبلیغ‌ کنند که‌ اصلاحات‌ اساسی‌، تنها با حذف‌ اسلام‌، ولایت‌ فقیه‌، شورای‌ نگهبان‌ و حدود اسلامی‌ از قانون‌ اساسی‌ و یا کلا نوشتن‌ قانون‌ اساسی‌ جدید، امکان‌پذیر است‌؛ اما خداوند این‌ نقشه‌ را بر هم‌ زد و روسیاهی‌ کنفرانس‌ برلین‌ برای‌ سیاستمداران‌ آلمانی‌ ماند». (دیدار تنی‌ چند از شخصیت‌های‌ سیاسی‌ با رهبر معظم انقلاب 6/2/1379)

از حمایت آلمان از سلمان رشدی مرتد تا اکران فیلم‌های ضد ایرانی
آلمان در زمینه فرهنگی نیز به دفعات به اتخاذ رویکرد ضد ایرانی و ضد اسلامی روی آورده است.
در روزهای گذشته شصت و هفتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت که بزرگ‌ترین و مهمترین نمایشگاه کتاب دنیا محسوب می‌شود در آلمان برگزار شد.
 
اتحادیه ناشران آلمان به عنوان برگزار‌کننده این نمایشگاه در این دوره در اقدامی تعجب‌برانگیز تصمیم گرفت تا از حضور سلمان رشدی مرتد در نشست خبری این نمایشگاه به عنوان سخنران در کنار رئیس اتحادیه ناشران آلمان و یورگن باس رئیس نمایشگاه کتاب فرانکفورت استفاده کند.

این در حالی است که رشدی به دلیل تالیف کتاب موهن «آیات شیطانی» که در آن به ساحت مقدس پیامبر(ص) و قرآن کریم اهانت کرده است، در تمامی ‌سال‌های گذشته‌ مورد تنفر دنیای اسلام قرار داشته و دارد.
«جشنواره بین‌المللی فیلم برلین»  نیز همراستا با جشنواره‌های غربی همواره ارزش‌های سینمایی را در حاشیه اولویت‌های سیاسی قرار داده است.
این جشنواره با حمایت از جریان اپوزیسیون همواره در پی تقویت فیلمسازان ضد ایرانی برآمده است و هر چه یک فیلم ایرانی با شدت و غلظت بیشتری به سیاه‌نمایی از اوضاع داخلی ایران بپردازد، در نگاه داوران این جشنواره محبوب‌تر خواهد بود.

نوکری برای رژیم اسرائیل
چندی پیش هفته‌نامه اشپیگل خبر ارسال معادل یک میلیون یورو سلاح و تجهیزات نظامی از سوی آلمان به رژیم صهیونیستی در بحبوحه جنگ غزه را منتشر کرد تا از مشارکت دولت آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان در کشتار مردم بی‌دفاع و زنان و کودکان فلسطینی پرده بردارد.

بر اساس این گزارش، چاشنی‌های انفجاری سلاح‌های جنگی و همچنین قطعات مورد نیاز در زیردریایی‌های جنگی رژیم صهیونیستی از جمله تجهیزات نظامی است که در جدیدترین مرحله صادرات تسلیحاتی آلمان برای رژیم اشغالگر قدس ارسال شده است.

به نوشته اشپیگل، اسرائیل در سیاست صادرات تسلیحاتی آلمان همواره نقش و جایگاه ویژه‌ای داشته است و شرکت‌های تسلیحاتی آلمان در دوران جنگ‌هایی که رژیم صهیونیستی در برپایی آن دخالت داشته نیز همچنان به فروش تسلیحات نظامی به این رژیم اشغالگر ادامه داده‌اند.

زیگمار گابریل، وزیر اقتصاد آلمان و قائم‌مقام آنگلا مرکل، صدراعظم این کشور در تیرماه سال جاری در سفر به تهران، از ایران خواست برای بهبود روابط اقتصادی با غرب، مسئله رابطه‌اش با اسرائیل را حل کند.
 گابریل در جمع تعدادی از صاحبان صنعت و تجارت ایران و آلمان گفت: زیر سوال بردن حق موجودیت این کشور (اسرائیل) مسئله‌ای نیست که ما آلمانی‌ها بتوانیم آن را قبول کنیم.

 وزیر اقتصاد آلمان گفت: اگر این موضوع مورد بحث قرار نگیرد ایران نمی‌تواند در بلندمدت روابط اقتصادی خوبی با آلمان برقرار کند. قطعا اقدامات ضد ایرانی آلمان به همین جا ختم نمی‌شود. پناه دادن به سرکرده‌های گروهک‌های تروریستی ضد ایرانی و حضور جدی در تحریم ایران در سالیان اخیر و اقدامات ساختارشکنانه در جریان فتنه 88 نیز بخش دیگری از این کارنامه می‌باشد و این قصه
سردراز دارد.


حال سوالی در اذهان عمومی شکل می‌گیرد و آن اینکه، آیا با فراموش کردن گذشته، تمامی مشکلات حل خواهد شد؟ آیا با فراموشی گذشته، دشمنیِ دشمن کمتر می‌شود و پهن کردن فرش قرمز برای آلمان، بدون توجه به این سوابق چه توجیهی دارد؟

نظر
در نشست خبری سفیر کوبا اعلام شد
سفیر کوبا در نشست سفرای عضو گروه آلبا که دیروز در تهران برگزار شد تصریح کرد علی رغم برقراری روابط دیپلماتیک بین کوبا وآمریکا، تحریم‌ها علیه کشورش لغو نشده و واشنگتن همچنان به دنبال براندازی حکومت کوبا است.



«آمریکا قابل اعتماد نیست.» این تنها گزاره‌ای است که این روز‌ها زیاد شنیده و دیده می‌شود. مقامات آمریکایی چراغ راهنمای سیاست خارجی خود را «منافع ملی»  خود و رژیم صهیونیستی تعریف کرده‌اند و در این مسیر  هم، هیچ خط قرمزی را نمی‌شناسند و به هیچ تعهدی نیز پایبند نمی‌مانند.

در کتاب «راهبرد امنیت معاصر اسنایدر» آمده: «حل موضوعات با کشورها در یک فرایند طولانی انجام می‌گیرد؛ زیرا عجله‌ای در کار نیست.» هدف چیست؟ هدف کاهش قدرت طرف مقابل است. آنقدر بازی رفت و آمد و دیالوگ صورت می‌گیرد تا مرحله به مرحله کشورها از خطوط قرمز خود عقب نشینی ‌کنند.

نمونه عینی و روز این موضوع کوبا است. آمریکا و کوبا پس از 50 سال دوباره روابط خود را با تبلیغات بسیار از سر گرفتند. در این میان آمریکا طبق روال، به دولت کوبا هم وعده‌هایی در مورد برداشتن تحریم‌ها و دیگر مسائل داد، تا مقامات این کشور را تشویق به قبول برقراری روابط کند، اما گویا آمریکا مثل همیشه از زیر بار تعهدات خود شانه خالی کرده است.


دیروزسفرای عضو گروه آلبا در ایران (ونزوئلا، کوبا، اکوادور، نیکاراگوئه و بولیوی) در اعتراض به بدعهدی آمریکا در اجرای تعهدات خود در  قبال کوبا و لغو نشدن تحریم‌ها از سوی آمریکا، با حضور در سفارت ونزوئلا  همبستگی خود را با کوبا اعلام کردند.

«ولادیمیر آندره گنزالس» سفیر کوبا در این نشست در پاسخ به سئوال خبرنگار کیهان مبنی بر اینکه «که آیا منطقی نبود دولت کوبا برقراری روابط دیپلماتیک و عادی‌سازی روابط با آمریکا را منوط به برداشتن کامل تحریم‌ها می‌کرد تا مقامات کوبایی مجبور نباشند هر روز از آمریکا خواستار لغو تحریم‌ها شوند؟» گفت: «علی رغم برقراری روابط دیپلماتیک، آمریکا همچنان همان دید گذشته را نسبت به کوبا دارد و تحریم‌ها نیز همچنان ادامه دارد. آنها خواستار براندازی حکومت کوبا هستند و ما را ناقض حقوق بشر می‌دانند، در حالی که خود بزرگترین ناقض حقوق بشر هستند. آنها  در ایران نیز به دنبال برقراری دموکراسی هستند که خود می‌خواهند.»


 سفیر کوبا با تاکید بر اینکه «هاوانا در مورد حاکمیت و استقلال خود با هیچ کس مذاکره نکرده است»  افزود: «ترمیم روابط زمانی اتفاق افتاد که دولت و ملت کوبا خود را در مقابل هر گونه نفوذ سیاسی و ایدئولوژیک آمریکا آماده کرده بودند.»


«گنزالس» با اشاره به ارائه پیش‌نویس قطعنامه محکومیت تحریم آمریکا علیه کوبا در مجمع عمومی سازمان ملل در 27 اکتبر (5 آبان ماه) تاکید کرد : «با وجود برقراری روابط دیپلماتیک تنها بخش محدودی از تحریم‌های  آمریکا علیه کوبا لغو شده است و اعمال تحریم‌ها علیه کوبا همچنان پابرجا است.»

سفیر کوبا افزود: «با وجود اینکه «اوباما» اختیارات گسترده‌ای از طریق قدرت اجرایی خود در اختیار دارد تا بدون مراجعه به کنگره بخش قابل توجهی از تحریم‌ها علیه کوبا را لغو کند اما وی از این اقدام خودداری کرده است.»


اوباما بدتر از بوش
وی با اعلام اینکه در زمان دولت «اوباما» تحریم‌های فشرده‌تر و شدیدتری علیه کوبا وضع شده تاکید کرد: «رئیس جمهور آمریکا تنها کوبا را از لیست کشورهای حامی تروریست حذف کرد اما این به معنی لغو انبوه محدودیت‌ها و تحریم‌هایی که نسبت به کوبا اعمال شده است نیست.»


سفیر کوبا افزود : «از طرف دیگر کنگره آمریکا هنوز هیچ قانونی را که منجر به حذف تحریم‌های ضد کوبا شود تصویب نکرده و در نقطه مقابل دهها اقدام قانونی جهت تقویت جنبه‌های کلیدی اجرای تحریم‌ها و بازداشتن «اوباما» از اتخاذ اقدامات اجرایی برای لغو تحریم‌ها انجام داده است.»


رفتار اخیر آمریکا با کوبا مهر تایید دیگری بر این گزاره که «آمریکا قابل اعتماد نیست» زد. مقامات کوبا بدون توجه به سابقه تاریخی آمریکا به این کشور اعتماد کردند اما بنابر اظهارات سفیر این کشور، آمریکا تاکنون هیچ کدام از تعهداتش را عملی نکرده است. این می‌تواند درس دیگری باشد برای تمامی ذوق‌زدگانی که به دنبال مذاکره با آمریکا هستند.

هرچند برخی از این ذوق‌زده‌ها، کاملا با  این چهره آشنایی دارند و درست به خاطر همین آشنایی است که سعی در بزک کردن آن دارند!

 

http://kayhan.ir


نظر



وزیر نفت شرکت‌های خارجی از دلالان فاصله بگیرند، این افراد حقه بازند.

 
بیژن زنگنه در همایش نفت و نیرو، اظهار داشت: شرایط تحریم اقتضائات خاصی را داشت که تمام شد اما در پساتحریم باید با شفافیت کامل، معاملات دولتی و نفتی را انجام داد.


وی با بیان اینکه افراد فاسد شاید به شرکت‌های خارجی بگویند که حرف‌های زنگنه برای تبلیغات است و تا زمانی که حق حساب و پورسانت دلالی را نپردازند، کارشان انجام نمی‌شود، تصریح کرد: اما من به شرکت‌های خارجی می‌گویم که این حرف‌ها را باور نکنند من دسترسی به خود و مدیران نفتی را در آینده راحت‌تر می‌کنم تا اگر مشکلی وجود داشته باشد به ما مراجعه کرده و به سراغ دلالان نروند.
وی ادامه داد: این افراد فاسد هیچ توانی جز حقه بازی ندارند و متاسفانه در دوران تحریم تعدادشان بالاتر رفته است.


زنگنه خطاب به شرکت‌های نفتی اضافه کرد: کار فاسد در نهایت یک روزی آشکار می‌شود که باعث از بین رفتن اعتبار شرکت‌ها شده و گرفتاری‌های حقوقی را به دنبال دارد.


شایان ذکر است برخی پرونده‌های مهم فساد و دلالی نفتی از جمله کرسنت و استات اویل در دوره وزارت زنگ
نه،

در دولت اصلاحات رخ داده که از جمله یک قلم خسارت کرسنت بنابر اعلام علی جنتی وزیر ارشاد برابر 14/5 میلیارد دلار برای کشور است.

در پرونده کرسنت برخی مسئولان ارشد وزارت نفت در دولت اصلاحات نقش داشتند.


بنابر این به نظر می‌رسد ضرورت دارد آقای زنگنه فهرست دلالان مذکور را باید منتشر کند.


نظر




بسته جدید دولت برای حمایت از تولید و خروج از رکود درحالی رونمایی می‌شود که پیش از این سهم یارانه بخش تولید از افزایش حامل‌های انرژی پرداخت نشده است.


روزنامه فرهیختگان ارگان دانشگاه آزاد اسلامی در گزارشی نوشت: براساس وعده‌های جدید رئیس‌جمهور، بسته خروج از رکود رونمایی می‌شود. آن‌طور که پیش‌بینی شده، قرار است در این بسته 7/5 هزار میلیارد تومان تسهیلات به بخش‌های اقتصادی تزریق شود اما موضوع مورد بحث این است که این میزان اعتبار به چه بخش‌هایی از اقتصاد اختصاص یابد تا اقتصاد کشور از رکود خارج شود. در این میان برخی از فعالان بخش خصوصی معتقدند که این تسهیلات مشکلی از اقتصاد کشور حل نمی‌کند و برخی دیگر بر این باورند که این 7/5 هزار میلیارد تومان بهتر است در بخش تولید هزینه شود.


«تسهیلات 7/5 هزار میلیارد تومانی گره‌ای از مشکل اقتصاد باز نمی‌کند.» اینها بخشی از اظهارات مسعود دانشمند، یکی از اعضای اتاق بازرگانی در پاسخ به هزینه‌کرد این میزان تسهیلات برای اقتصاد کشور است. وی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» تأکید می‌کند که «اصولاً این میزان رقمی نیست که بتواند در مجموعه اقتصاد کشور تحرکی ایجاد کند.»


این عضو اتاق بازرگانی علاوه بر این اضافه می‌کند: «در گذشته همچنین تسهیلاتی به واحدهای تولید داده شد اما اتفاق خاصی ایجاد نشد و عملاً این تسهیلات بدون اینکه نتیجه‌ای داشته باشد، از بین رفت.

موضوع دیگر این است که قرار بود 30 درصد از وجوه پس‌انداز شده از افزایش قیمت حامل‌های انرژی یعنی 30 تا 35 هزار میلیارد تومان به تولید داده شود، اما پرداخت نشد؛ حال این 7/5 هزار میلیارد تومان رقمی نیست که بتواند مشکلی از اقتصاد کشور و بخش‌های آن حل کند.»


وی می‌گوید: «این تسهیلات، عددی نیست که بخواهیم درباره اولویت بخشیدن آن به بخش‌های اقتصادی صحبت کنیم. به نظر شما چنین رقمی باید به کدام بخش تخصیص داده شود؟ بخش نساجی، خانگی، پتروشیمی، ساختمانی، خودرو، کدام یک؟ بنابراین تا زمانی که اهداف و برنامه دولت در این‌باره مشخص و جزئیات این بسته تشریح نشود، نمی‌توان به روشنی درباره آن سخن گفت.»

http://kayhan.ir


نظر




یک روزنامه ایتالیایی نوشت جنگ نرم علیه ایران مدت‌هاست که آغاز شده و جنبش سبز نمونه‌ای از این جنگ نرم بود.


روزنامه ایل‌جورناله می‌نویسد: جنگ نرم علیه ایران مدت‌هاست که آغاز شده است. کسانی، تلاش «انقلاب سبز» به هدایت واشنگتن، لندن و پاریس جهت واژگونی دولت اسلامی ایران را به یاد می‌آورند. برنامه این بود که بلافاصله پس از انتخابات 2009، یک بسیج توده‌ها از خارج با استفاده از «اتهام تقلب» توسط برندگان انتخابات ایجاد و سپس یک دولت انتقالی به ریاست میرحسین موسوی تشکیل شود، فردی که باید بخش نفت را خصوصی‌سازی می‌کرد و پسر شاه سابق را نیز بازمی‌گرداند.


این روزنامه می‌افزاید: هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا نیز در مصاحبه‌ای با سی‌ان‌ان گفته بود ما از پشت صحنه فعالیت می‌کنیم و برای تقویت تظاهرکنندگان، خیلی کار کرده‌ایم.»
ایل جورناله نوشت: با وجود تلاش رسانه‌های غربی، این مخالفت‌ها محدود به طبقات شمال شهر تهران به ویژه جوانان شد بدون اینکه بتواند به عمق ایران نفوذ پیدا کند.


این روزنامه خاطرنشان می‌کند: انقلاب سبز، شبحی است که همواره به ویژه در این ماه‌ها و در پی توافق هسته‌ای دیده می‌شود. اجرای این تفاهم شامل از میان برداشتن تحریم‌ها در دو مرحله می‌شود و تاکنون تنها امتیازی که ایران داده است ورود ناظران آژانس هسته‌ای به سایت پارچین بود اما همه این برگشت‌پذیر است، چه زمانی که ایران به توافق هسته‌ای احترام نگذارد و چه زمانی که آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم‌ها را مجددا و بدون توجیه اعمال کنند.


ایل جورناله افزود: قبلا غربی‌ها ایران را یک «شر مطلق» تصور می‌کردند ولی امروز ناگهان یک تمدن هزاره‌ای به شمار می‌رود که با او می‌توان گفت‌وگو کرد. هرگز نباید به پشتک‌های دیپلماتیک و روزنامه‌نگاری اطمینان کرد. آیت‌الله علی خامنه‌ای به‌عنوان یک سیاستمدار واقع‌بین، مانع هیجان شد و در این خصوص هشدار داد.

وی اخیراً در طی دیدار با مدیران رادیو و تلویزیون ایران اظهار داشت که یک جنگ نرم در حال انجام است که هدف آن استحاله جمهوری اسلامی ایران و واژگونی اصول انقلاب است. وی همچنین بر نقش اساسی رسانه‌ها به‌عنوان ابزار مبارزه علیه این دشمن نامرئی، تاکید کرد.


ایل جورناله افزود: خطاب آیت‌الله خامنه‌ای بیشتر رو به جوانان بود. او گفت که هدف جنگ نرم، القا نظریات نادرست مربوط به دنیای غرب میان جوانان با انتشار تصاویر جذاب از کشورهای ثروتمند که ظاهرا امن و بدون مسائل اجتماعی هستند است. این‌گونه القا می‌شود که اوضاع کنونی ایران شرم‌آور است و باید پیشرفت کنند.


روزنامه ایتالیایی با اشاره به ترویج مظاهر سبک زندگی غربی از طریق شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ای و رستوران‌ها و مغازه‌های لوکس می‌نویسد: چنین محیط‌هایی در زندگی شمال شهری، دیگر ایران نیست بلکه غرب است. جنگ نرم‌ مدتی است که آغاز شده است.