سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرباز ولایت

نظر
دوستان و برادران مسلمان ما در منطقه بدانند نمایندگان ملت ایران و گفتمان انقلاب اسلامی نه آقای علی یونسی و امثال ایشان؛ که سرداران جان بر کف و رزمندگان مجاهدی هستند که در مسیر یاری برادران خود و رهایی آنان از چنگال مستکبران و تروریست‌ها، بی‌هیچ مزد و منتی، در خون سرخ خویش می‌غلتند.

جناب آقای علی یونسی وزیر اطلاعات دولت اصلاحات و دستیار ویژه جناب حجت الاسلام روحانی اخیرا در «همایش بزرگ هویت ایرانی»، از «احیای امپراتوری ایران به پایتخت بغداد» خبر داده و گفته‌اند «تمام منطقه خاورمیانه ایران است و تمام ملت‌های منطقه بخشی از ایران هستند و ما خواهان تاسیس اتحادیه ایران در منطقه هستیم». این اظهارات به دلیل جایگاهی که آقای یونسی هم اکنون در اختیار دارند، با واکنش‌های متعدد کشورهای منطقه به ویژه عراق مواجه شد. دوستان آزرده‌دل شدند و دشمنان، از فرصت به دست آمده برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی بهره بردند. سلطه‌گران غربی و دیکتاتورهای عربی سخن آقای یونسی را سند محکمی یافتند بر ادعاهای دروغین خود درباره حضور ایران در منطقه و شاید سال‌ها زمان نیاز باشد که عوارض این مهملات برطرف شود. درباره این اظهارات نکاتی چند قابل تامل است.
1- با مراجعه به ادبیات رهبران جمهوری اسلامی یعنی کسانی که تعیین سیاست‌های کلان نظام بر عهده آنهاست، نمی‌توان هیچ اثر صریح و حتی تلویحانه‌ای از آنچه جناب یونسی بر زبان آورده‌اند، مشاهده کرد. جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل خود در پی وحدت جهان اسلام بوده و هست، اما این وحدت هرگز نه به معنای حذف ملیت ایرانی و ادغام آن بوده و نه تشکیل «اتحادیه ایران» و بلعیده شدن سایر ملیت‌های مسلمان توسط ایران.

رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها بر ضرورت حفظ و تقویت زبان فارسی که از عناصر هویتی ملی ایران است تاکید فرموده‌اند. از جمله می‌فرمایند «کاری کنیم که در آینده، آن کسانی که از پیشرفتهای علمی کشور ما استفاده میکنند، ناچار شوند بروند زبان فارسی را یاد بگیرند». از نمونه‌های دیگر تاکید ایشان بر عناصر هویتی ایران اینکه در موردی درباره ضرورت تاکید بر عنوان «خلیج فارس» می‌فرمایند «الان خلیج فارسی و عربی برای ما فقط ملی هم نیست؛ سیاسی و اعتقادی هم است». لذا کسی نمی‌تواند مدعی شود که سیاست کلی نظام جمهوری اسلامی، گرفتن طرف اسلام در دوگانه ایران و اسلام است؛ دوگانه‌ای که بیش از آنکه واقعیت داشته باشد، ساخته و پرداخته ذهن بیمار لیبرال‌های ایرانی است. بر همین مبنای فلسفی و فکری، جمهوری اسلامی همانگونه که بر عناصر هویتی ایران تاکید دارد، عناصر هویتی سایر ملت‌های مسلمان را نیز محترم شمرده و با همین پیش فرض و رویکرد، در پی وحدت جهان اسلام است. آقای یونسی احتمالا به تاسی از مرحوم بازرگان، پدر معنوی لیبرال‌های امروزی ایران، خواسته‌اند موضعی مشابه بگیرند که گفت «امام خمینی ایران را برای اسلام می‌خواهد حال آن‌که من اسلام را برای ایران می‌خواهم»، و سوت و کف ملی‌گرایان ایرانی را بشنوند که البته به خطا رفته‌اند.
2- این خط انحرافی ایرانی‌گرایی در مقابل اسلام‌خواهی، ابداع جناب یونسی نیست. هم پیش از مرحوم بازرگان و هم پس از ایشان، کسانی بوده‌اند که در مقابل ایده وحدت جهانی اسلام و برای ضربه زدن به آن، همواره این مسائل را مستمسک قرار داده‌اند. نزدیک ترین نمونه تاریخی، جناب اسفندیار رحیم مشایی است که مدتی پرچم «مکتب ایرانی» را در دست گرفت و حاشیه ساخت و آب در آسیاب دشمنان وحدت اسلامی ریخت و البته طولی نکشید که گرد و خاکش فرونشست. خطی انحرافی پس از بیداری اسلامی آغاز کردند و اگر غربی‌ها «بهار عربی»اش می‌خواندند، اینها نامش را «بیداری انسانی» گذاشتند و همین نیز به سرنوشت همه مفاهیم بی‌ریشه و دور از واقعیتی پیوست که در تاریخ همواره نقش زواید را داشته است. امروز هم اظهارات آقای یونسی جز در این چارچوب قابل تحلیل نیست. در شرایطی که اتحاد کشورهای منطقه، در حال سرکوب کردن جریان تکفیری مورد حمایت سلطه‌گران جهانی و دیکتاتورهای خونخوار منطقه‌ای است، آقای یونسی در کسوت دستیار ویژه رئیس جمهور، عزم کرده است که به این اتحاد ضربه بزند. باید از دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی کشور این سوال مهم را پرسید که ریشه این حرکات انحرافی چیست؟ چه کسانی در ساختار قوای مجریه مشایی‌ها و یونسی‌ها را خلق می‌کنند؟‌ چه برخوردی با این افراد انحرافی انجام شده و چه تدابیری برای جلوگیری از تکرار موارد مشابه اتخاذ شده است؟
3- کنکاش در رویکرد و عملکرد آقای یونسی و رفقای لیبرالشان به ما می‌گوید این دوستان هیچ سهمی در قدرت امروز منطقه‌ای ایران نداشته و هیچ نقشی در کسب آن ایفا نکرده‌اند که امروز به دنبال خرج کردن این قدرت و نفوذ در راه «امپراتوری ایران» هستند. اظهارات اخیر آقای یونسی بیش از آنکه ریشه در علاقه ایشان به ایران و ایرانی داشته باشد، احتمالاً به منش لیبرالی کسانی بازمی گردد که وی را به لحاظ فکری تغذیه می کنند. پیروان این مکتب، هیچ تعلق خاطری به هیچ اندیشه و جغرافیایی ندارند و سقف پرواز اندیشه‌شان این است که خود را با شرایط جدید سازگار کنند و اغلب، در همین مسیر نیز منافع ملی را به فنا می‌دهند.

در دوران اصلاحات و در اوج ادعاهای واهی یکی از کشورهای ذره‌ای جنوب خلیج فارس درباره جزایر سه‌گانه، دوستان آقای یونسی که در مجلس ششم ردای نمایندگی به تن داشتند، به این جزایر سفری کرده بودند. در این سفر، یکی از سرداران نیروی دریایی با اصلاح‌طلبان همراه شد تا درباره اهمیت جزایر برای آنان صحبت کند. پس از ساعت‌ها گوش کردن سخنرانی و مشاهده واقعیات از نزدیک، واکنش یکی از چهره‌های مطرح اصلاحات(ف. ح) این بود: «سردار! حالا نمی شود این جزایر را بدهیم برود تا دعوایمان با اعراب تمام شود؟» این است که تصور اینکه این جریان دغدغه ایران و ایرانی را داشته باشد، اندکی قریب به محال است. لیبرال‌ها هرگاه احساس کنند در موضع ضعف قرار گرفته‌اند، وا می‌دهند و زمین می‌بخشند و هرگاه به سبب رشادت‌های دیگران، در موضع قدرت قرار گیرند، درنده‌خو و سلطه‌جو می‌شوند.
4- دوستان و برادران مسلمان ما در منطقه بدانند نه آقای علی یونسی و امثال ایشان تعیین کننده سیاست‌های کلان کشور ما هستند و نه ایشان و امثال ایشان نمایندگان ملت ما. نمایندگان ما سرداران جان برکف و رزمندگان مجاهدی هستند که برای یاری برادران خود، بی هیچ مزد و منتی، در خون سرخ خویش می غلتند.
5- روی سخن آخر ما با ریاست محترم جمهور جناب حجت‌الاسلام روحانی است. هر چند شاید در محتوای امر نسبت به این اقدام دولت انتقاد داشته باشیم، اما در ماجرای حجت‌الاسلام سید رضا اکرمی دولت نشان داد که اگر موضعی را از فردی منتسب به خود نپسندد، اساسا مقام و مسئولیت وی را منکر می شود و فی‌المثل رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری را تبدیل به امام جماعت مسجد محوطه ریاست جمهوری می‌کند. نظر به ایراد اظهارات ضد امنیتی و خلاف سیاست های کلی نظام توسط آقای یونسی، عزل ایشان از منسب دستیاری ویژه رئیس جمهور به دو دلیل ضروری به نظر می‌رسد. نخست به دلیل اینکه سزای ارتکاب چنین خطای بزرگی برکناری است و از تکرار رفتار مشابه توسط خود فرد و دیگران جلوگیری می‌کند. دوم، به دوستان ما در منطقه این پیام ارسال می‌شود که مهملات آقای یونسی، ارتباطی با دولت نداشته و نظر شخصی وی بوده و دولت، چون این نظرات را برنمی‌تابد، وی را برکنار کرده است. شاید از این طریق، اندکی بتوان از آثار مخرب سخنان آقای یونسی کاست.