همه میدانند که غرب به رهبری آمریکا سالهاست میکوشد با اعمال تحریمها و فشارهای ظالمانه و بدور از انصاف و انسانیت، مردم ما را از راهی که آمده بودند، پشیمان و به خیال خام خود به دنیا اثبات کنند کسی بدون آنها نمیتواند زندگی کند، سالهاست مقامات آمریکایی بیهیچ پروایی و با صراحت تمام از آرزویی محال و به گور بردنی، یعنی تغییر حکومت ایران سخن میگویند و عمق کینه و دشمنی آنها با یک ملت مستقل و آزاد بر سادهانگارترین و خوشگمانترین افراد هم به اثبات رسیده است. در چنین شرایطی، انتظار منطقی و بدیهی از هر انسان آزاداندیشی، دشمنی با پدیدآورندگان چنین وضعی و یا حداقل محکوم کردن جنایات بیشمار آنهاست. اما مدتی است میبینیم عدهای لبه تیز شمشیر انتقاد و حمله خود را به جای آمریکا و دشمنان قسم خورده این ملت، به روی کسانی گذاشتهاند که خطر وادادگی و دلدادگی به آمریکا را گوشزد میکنند. یعنی در یک کلام دشمن را نادیده میگیرند و همه کینه خود را به روی خودیها خالی میکنند! اما چرا عدهای به جای همدلی با ملت خود و به جای یافتن چاره مشکلات کشور در بین نخبگان و فرهیختگان، دل به بیگانه بستهاند و هر ناصح دلسوز و هر منتقد فهیمی را با ادبیاتی تند و نیشدار مینوازند و آنها را با اسرائیل جنایتکار همسو و همراه میخوانند؟ آیا این رفتار از یک نگرانی و دستپاچگی حکایت نمیکند؟ آیا اتفاقی افتاده و یا قرار است اتفاقی بیفتد!؟ در جواب باید گفت: