جبهه خان طومان و محوری که بچه های لشکر 25 کربلا در آن حضور داشته اند یک محور حساس بودچون در دست داشتن این محور یعنی تسلط کامل بر شهر خانطومان و از نظر استراتژیک هم خانطومان خیلی مهم هستش و اگر تکفیری ها بر آن تسلط کامل پیدا کنند یعنی میتوانند خود را آماده و محیا کنند برای حمله نهایی به کل حلب و دمشق و این حمله میتوانند از این شهر پشتیبانی شوند لذا جریان تکفیری جیش الفتح و النصره و سایر گروه هایی که در این منطقه حضور داشتند در سال جدید چندین بار حمله کردن که در حمله اول خود در 21 فروردین به نیروهای مقاومت شکست خورده اما مقاومت هم دوشهید به نام های سالخورده و جاویدالاثر سیدسجادخلیلی تقدیم نمود
حمله دوم آنها هم در 13 رجب انجام میشه که نیروهای مقاومت با محوریت لشکر همیشه پیروز 25 کربلا شکست سختی را به آنها تحمیل میکنند و از کشته های این حرامیان پشته میسازند حالا چگونه این دوپیروزی برای جبهه مقاومت رقم خورد باید بگویم که صیاد لشکر25 شهید رادمهر و شیرمرد لشکر شهید قنبری در دو سوی محور عملیات دیدبانی را برعهده داشته اند در دو حمله اول شهید رادمهر با همکاری چشم خود یعنی شهید قنبری با یک قبضه توپ و با گراه دادن دقیق چنان بلایی سر تکفیری ها آوردن که تروریستها به انزوا کشانده شدن لذا فرماندهی النصره و جیش الفتح برای شکار دیدبان جبهه مقاومت یعنی رادمهر و قنبری جایزه بزرگی تعیین کرده اند تا بتواند چشم جبهه مقاومت را کور کنند اما با توجه به اینکه رادمهر در نقطه ای استقرار داشت که به آنها اشرافیت کامل داشت پیدایش نمیکنند اما شهید قنبری را شناسایی کرده و او را شهید میکنند تا دیدبان و صیاد اصلی یعنی رادمهر را بدون چشم کنند .
و اما روز موعود وصل...
با توجه به آتش بس سیاسی که انجام گرفته بود هواپیماهای روس هیچ پروازی در منطقه نداشته لذا تروریستها از این فرصت استفاده کرده و تجهیزات و قوای خود را آماده می نمایند. تروریستها با کشف این موضوع که مدافعان روی خط آنها هستند لذا هیچگونه ارتباطات رادیویی برقرار نکرده مگر خیلی ارتباطات معمولی تا سپاهیان و نیروی مقاومت شک نکنند .
آنها از قبل با پهباد کل محور را شناسایی کرده بودن حتی نقطه به نقطه را به دست آوردن که چی به چیه.
از طرفی بچه های ماهم چون اوضاع را عادی میدیدن و هیچ چیز مشکوکی را در ارتباطات بی سیمی شان ندیدن در آماده باش کامل قرار نداشته اند تا اینکه حول حوش ساعت 1:30 روز پنج شنبه مبعث حضرت رسول که صدای زنجیر نفربری اومد که بچه ها اول فکر کردن خودیه ولی خیلی سریع مشخص شد که نفربر تکفیری است و مستقیم داره میره سمت مقر فرماندهی میره لذا یکی از تانکهای مستقر در محور به سمت این نفر بر شلیک میکند و صدای انفجار این نفربر منطقه را میلرزاند و بعضی از بچه ها بخاطر موج انفجار دچار آسیب های سطحی میشوند .
نفربر یاد شده پر از مواد منفجره بوده و برای انتحاری به سمت مقر فرماندهی میرفت که با تیزبینی بچه ها عملیاتش شکست خورد.
لذا فرماندهی محور پیامی از رامهر مبنی بر اینکه تروریستها دارن حمله میکنند دریافت میکند و از این رو فورا آماده باش اعلام میکنند و نیروها فوری آماده میشوند اما غافل از اینکه این تکفیری ها تا دندان به انواع سلاح هامجهز هستند لذا در وحلهء اول ارهابی ها با ریختن آتش توپ و تانک و خمپاره که به قول بچه های مقاومت قدم به قدم منطقه را شخم زدن اما این موضوع باعث نشد که نیروهای سپاهی عقب بکشند و جبهه را تخلیه کنند و با تمام توان خود به مقابله پرداختند در وحله اول تکفیری ها در برابر مقاومت بچه ها تلفات زیادی داده اند لذا تصمیم میگیرند تا هر گروهی به صورت جداگانه از یک سمتی حمله کنند
(در انتها نقشه حمله هایشان خواهد آمد) و با این طرح حملات خود را شروع میکنند که نیروهای جبهه مقاومت را به صورت گاز انبری در محاصره قرار میدهند شهید بزرگوار سید طاهر در ساختمانی معروف به ساختمان زرد توسط ده ها تروریست محاصره میشه و جانانه با آنها میجگند و از آنها تلفات هم میگیرد حسین مشتاقی می بیند سیدطاهر تنهاست به او ملحق میشود اما چون تعداد نفرات تروریستها زیاد بود و مجهز به انواع سلاح بوده اند سیدطاهر را اول مورد هدف قرار داده و بعد از اون حسین مشتاقی را شهید میکنند ناگفته نماند حسین مشتاقی در بیسیم میگوید عبدالله عبدالله حسین؛ عبدالله عبدالله حسین ساختمان زرد را با آرپی جی بزنید که لانهء این حرمزاده ها اینجاست که از این سمت فرماندهی هم در جواب میگوید حسین حسین عبدالله ؛حسین حسین عبدالله حسین جان وقتی اونجا دسته گلهایی چون شما هستن ما نمی تونیم ساختمان را بزنیم.
حسین مشتاقی وقتی جواب رد شنید و دید که بخاطر حضور اون در ساختمان بچه ها ساختمان را نمیرنند از بچه ها خدافظی کرده و گفت دیدار به قیامت .????????
بعد از به دست آوردن ساختمان زرد توسط دشمن و شهادت دوتن از بچه ها که الق به خوبی جنگیدن و جلوی این حرامیان را گرفتن کار برای جبهه مقاومت سخت میشود.
تکفیری ها همچنان آتش تهیه شان را شدت می بخشند که رادمهر
مجبور میشود تا مقر خودش را عجله ای ترک کند و عنوان میدارد که مدارکی در ساختمان محل حمله جا مونده و این مدارک بسیار مهم هستند و هیچطوری نباید بی افتند دست ارهابی ها لذا بچه ها را به کمی عقب تر میفرستد و خودش روانه اون ساختمان میشود که سیدجواد اسدی و یکی از برادران وقتی میبیند رادمهر تنهاست با وجود مخالفت رادمهر با او میروند رادمهر با حمایت آتش اندازی اسدی و این برادر سپاهی وارد ساختمان میشود اما در ساختمان توسط تکفیری ها محاصره و در نتیجه شهید میشود وقتی اسدی می بیند دیگر صدایی از بیسیم نمیاد تصمیم به عقب نشینی میگیرد ،ابتدا اسدی تیر اندازی میکند تا یکی از برادران به عقب تر بیاید،وبه محض رسیدن این برادر به موضع مقرر ایشان شروع به حمایت از اسدی میکند ،ولی دیگر فایده ندارد،چون که تک تیر انداز تکفیری باسلاح اشتایر شهید اسدی را به برادر شهیدش رساند،
دراین هنگام منطقه زیر آتش سنگین قرار میگیرد و آن برادر هم مجروح میشوند.
بعد از مدتی آتش حمله تروریستها میخوابد .
لازم به ذکر است که بگوییم النصره و جیش الفتح توسط نیروهای عملیاتی شان حمله کرده و بعد از حمله و در هم کوبیدن جبهه مقاومت و اطمینان از پیروزی شان نیروهای عملیاتی خود را به عقب کشانده و با گردان های تثبیتی خود شهر را در اختیار می گیرن لذا رصدگران ارتش سوریه وقتی میبینند که گردان های عملیاتی به عقب میروند اعلام میکنند که ارهابی ها عقب نشینی کرده و شما بروید داخل شهر غافل از اینکه نیروهای عملیاتی شان در حال عقب رفتن بودن و نیروهای تثبیتی شان در داخل شهر حضور دارن و کمین کرده اند لذا بچه ها جهت کمک به زخمیها و برگرداندن جسد شهدا اقدام میکنند که در کمین دشمن گرفتار میشوند،ومابقی بچه ها به جز یک نفر که خود را از بلندی پرتاپ میکند تا اسیر نشود به فیض شهادت نایل میشوند. و آن شخصی هم که خود را از بلندی پرتاب میکندپایش میشکند ولی باز خود را به سختی به عقب میکشدو به بچه ها اطلاع میدهد که هنوز در محاصره هستیم و دشمن در منطقه حضوری فعال دارد لذا بچه ها به سختی خط محاصره را شکونده و چاره ای جز عقب نشینی نداشته اند. توانسته اند با این مقاومت 24 ساعته خودجلوی پیشروی بیشتر تروریستها را بگیرند.
نکته:تمامی بچه ها در جنگ و درگیری با تروریستها شهید شدن و بعد از شهادتشون توسط تکفیری ها تیر خلاص هم خوردن.
اگر دستور از بالا نمی اومد بچه های لشکر تا آخرین نفرشون می جنگیدن و هیچ واهمه ای از کشته شدن نداشتن.
فردای روز کربلای خانطومان خود سردار سلیمانی در منطقه حضور پیدا میکند و تک تک بچه ها را بخاطر مقاومت خوبشان می بوسد و از آنها تشکر میکند.
اگر مقاومت بچه ها نبود النصره و سایر تروریستها تا ده ها کیلومتر دیگر پیشروی میکردن اما بچه ها همچین اجازه ای به این حرامیان نداده اند..
پیروز باد لشکر قدرتمند 25کربلا و گرامی باید یادو خاطره شهدایش