مقامات آمریکایی ظرف 2 سال اخیر بارها گفتند مذاکرات هستهای با ایران مانند بازی روبیک است، بازی مکعبی که هر کدام از 6 مربع (وجه) آن از 9 قسمت قابل جابهجایی تشکیل شده و این قسمتها باید به نحوی جابهجا شوند که هر 9 قسمت یک مربع- با یک رنگ خاص- کنار هم قرار گیرند. آنها البته تلاش کردند این جورچین پیچیده را طبق منافع خود سرهم کنند.
اما فراتر از سرانجام مذاکرات که به «برجام» منتهی شد، واقعیت این است که ماجرای هستهای با همه ابعاد و پیچیدگیهایش تنها یک وجه و یک مربع از مکعب چالش آمریکا و غرب با ایران است. برنامه هستهای به عنوان نماد اعتماد به نفس و اقتدار فنی و پیشرفت ایران، با همه اهمیت، برای غرب آن قدر ارزش ندارد که «خاستگاه» این اعتماد به نفس و جرأت پیشرفت مستقل در میان ملت ایران و ریشه و شاخه و برگ گسترده انقلاب اسلامی در چهار گوشه غرب آسیا. توافق برجام به این معنا - برخلاف برخی خوشگمانیها- پایان ماجرا نیست بلکه شروع آن یا دستکم، مرحلهای جدید از ماجرای بزرگتر تقابل جبهه استکبار با ملت و حاکمیت ماست؛ یا به عبارتی نوک کوه یخ.
باراک اوباما همان جرج بوش است، اما ضعیفتر و مکارتر. آمریکای دوره بوش سرمست قدرت بود و بیمحابا از جنگ صلیبی علیه 24 کشور اسلامی سخن گفت و ایران را در محور شرارت گذاشت و هر جای منطقه را که دستش رسید شخم زد. اوباما اما- آخرین بار در مصاحبه با CBS- میگوید آمریکا دیگر قادر به اداره چنان جنگهایی نیست. با این وجود در دوره او و با هدایت دولت وی، آتش جنگ از عراق و افغانستان، به سوریه و یمن- و مجددا غزه و لبنان- سرایت کرده است. او همان پروژهای را که بوش تحت عنوان خاورمیانه جدید (با محوریت رژیم صهیونیستی) «اعلام» کرد بدون اعلام، «اعمال» میکند.
اوباما میکوشد چیزی را که بوش نتوانست با تحمیل ناامنی و تهدید به همسایگان ایران بگیرد با جنگ هوشمند (ترکیب جنگ نرم و سخت) به دست آورد و ایران را به شکلی دیگر «شرور» معرفی کند؛ آمریکا در مذاکرات نیز دنبال جاانداختن این بود که ایران «متهم» است.
حالا هم همان راهبرد را با بهانههای مختلف پی میگیرد. آمریکاییها در آخرین برآوردها میگویند افکار عمومی، ریشه پایداری و پیشروی جمهوری اسلامی است و هر دو سر این ریشه را باید در داخل و خارج- با زور و ارعاب یا فریب- زد؛ که اگر این ریشهها فسرد، کار جمهوری اسلامی هم تمام است. برجام یا هر موضوع مشابهی در نگاه آنها، با همین تلقی بهانه و نردبانی است برای دست یازیدن و زدن آن ریشهها. به همین دلیل هم کریس بکمایر معاون وزارت خارجه آمریکا 9 مهر در مصاحبه با نشریه پولیتکو تأکید کرد: «ایران به خاطر انقلاب اسلامی تحریم است و اصل تحریمها مربوط به انقلاب 1979 است.»
ادعای آمریکاییها درباره شباهت مذاکره و توافق با ایران به مکعب روبیک، همچنان که وجهی از واقعیت دارد، با دروغ هم پیوند خورده است. دروغ و دغل ماجرا آنجاست که آنها میخواهند این مصاف پیچیده و چند لایه را با یک حرکت چشمبندی و شعبدهبازی - به سیاق قماربازهای کلاهبردار- به پایان برسانند و سپس برای جبران همه سرشکستگیهای خود به ویژه در 15 سال اخیر در منطقه، فریاد پیروزی بکشند که؛ حریف قدری مانند ایران را ضربهفنی کردیم، پس ما همان ابرقدرت آغاز هزاره سومیم. کسانی در داخل البته با بدفهمی و سهلانگاری یا بیخیالی و جماعتی از سر جفا و خیانت، آمار و آدرس غلط به آمریکاییها دادند و دشمن را درباره مردم ما به اشتباه انداختند.
جماعتی تهی از همه شرافتهای انسانی، گرای تحریمهای جدید را پس از سرشکستگی در فتنه سبز به خارج ارسال کردند که یک سال بعد در قالب قطعنامه 1929 - به عنوان شدیدترین قطعنامه تحریمی- و سپس پروژه «تحریمهای فلجکننده» رونمایی شد. (و به یقین غرب در چند ماه آینده و در پسا برجام، خیانتهای سران آنها را از طریق تشدید فشارهای شبهحقوق بشری جبران خواهد کرد.) اما شرمآورتر اینکه همین طیفها یا مؤتلفان آنها بعداً، زبانشان دراز شد که چرا مقاومت و ایستادگی کردید تا قطعنامه 1929 علیه ایران تصویب شود، حال آن که بهتر از همه میدانستند قطعنامه کذایی اصالتا برای شارژ دستاندرکاران فتنه صادر شده است.
اما فراتر از این آدرسهای غلط انداز و گمراهکننده، رصدگران اطلاعاتی دشمن حتما آمار دقیق ملت ما را دارند. آنها همچنان که 3 ماه پیش از تشییع حماسی 270 غواص پاکباخته دفاع مقدس شوکه شدند، دوشنبه گذشته دیدند که جمعیت یک شهر به وسعت همدان چگونه از یک قهرمان ملی در تراز سردار حسین همدانی استقبال کردند.
کسی نمیتواند بگوید که حسین همدانی چون فقط رزمنده دفاع مقدس بود چنین باشکوه استقبال شد. آری او رزمنده و سردار دفاع مقدس بود اما ویژگی بزرگتر همدانی که او را اینچنین محبوب مردم کرد، احساس دائمی رزمندگی و مجاهدت بود؛ چه آن زمان که در قلب امالقرای جهان اسلام آشوب نیابتی سرویسهای جاسوسی بیگانه را جارو کرد و چه آن هنگام که دست بزن اهل بیت(ع) در صیانت از حرم مطهر حضرت زینب کبری سلامالله علیها شد. آن صدها هزار نفر به پیشواز مردی آمدند که هنرش پنبهکردن رشتههای دشمن در عرصه نبرد پیچیده نیابتی بود. دست بر قضا همان روز در فلان مرکز استان، دولتمردی فریاد میزد کسی حق ندارد از جیب مردم شعار بدهد و کاسبی کاسبان تحریم پس از برجام کساد نخواهد شد و...
اما تصاویر ویدئوها نشان میداد تنها 10-11 هزار نفر پای صحبتهای آن مسئول رفتهاند که البته اغلب آنها هم از جنس همین ملتی هستند که نمیپذیرند کسی بگوید یا شعارها و یا جیب و معیشت! (و به راستی شعار جیب مردم ولو به قیمت حراج کردن عزت و حیثیت و اقتدار ملی، چه قدر در عمل به جیب مردم افزود یا از جیب آنها تهی کرد؟ از سقوط زنجیرهای سهام سهامداران بورس بگیرید تا افزایش قیمت ارز و کاهش قیمت نفت و افزایش رکود و فوران نقدینگی و...)
برخی از این ادبیات و قبیل آن البته از سر بدفهمی و سهلاندیشی یا به هم خوردگی نسبت مسائل فرعی و اصلی است وگرنه هیچ عاقل معتدلی- اگر غافل نباشد- درس داستان کربلا را به مذاکره با عمرسعد فرو نمیکاهد؛ آن هم کجا؟ در اجتماع مردم عاشورایی زنجان که هر سال برای علمدار غیور امام حسین(ع) قیامت میکنند. آیا میشود برای مردمی که سالهاست از عمق جان فریاد میزنند «یل یاتار، طوفان یاتار، یاتماز حسینین پرچمی» - باد و طوفان فروکش میکند و آرام میشود اما پرچم حسین علیهالسلام فرو نمیافتد- بگویید دیگر شمر و عمرسعد و یزید روزگارتان را لعن نکنید و مرگ بر آمریکا نگویید؟!
آن هم در بحبوحه محرم 93؟! تاریخ را نمیفهمند، آیا مردم را هم نمیبینند؟! چگونه میشود به ملتی تسلیمپذیری در برابر قدرتهای زورگو- کدخدا- را تلقین کرد در حالی که قرنها شعارهای حیاتبخش سرور آزادگان را سینه به سینه منتقل کردهاند؟ «هیهات منّاالذله»، «صبراً یا بنیالکرام فماالموت الا قنطره- صبور باشید فرزندان کرامت که شهادت نیست مگر پلی به سوی نعمت دائمی و بهشت».
عجیب نیست به ملت ایران گفته شود آمریکا میتواند در 5 دقیقه تمام قدرت نظامی شما را نابود کند یا با توافق، تهدید و شبح جنگ را از سر شما برداشتیم حال آن که امام همین ملت- حضرت سیدالساجدین علیهالسلام- چشم در چشم یزید با اقتدار تمام فرمود «اتهددنی بالقتل؟ اما علمت ان القتل لنا عادهًْ و کرامتنا شهادهًْ؟ آیا مرا تهدید به مرگ میکنی؟ آیا نمیدانی که همانا شهادت، عادت و کرامت ماست؟» ترساندن چنین مردمی دور از حکمت نیست؟
تا پرچم عزت امام حسین علیهالسلام بر سر کشور ما بلند است، آمریکا و انگلیس و اسرائیل از ما راضی نخواهند شد؛ اگرنه قائلان به اعتمادسازی با این جبهه باید آیه «لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم» و دهها آیه مشابه آن- و نیز همه آیات استقامت و پایداری و مجاهدت و نفی اعتماد به شیاطین- را از قرآن حذف کنند و بگویند دین تازه آوردهاند.
و در کنار این مسیر، دستی هم به سر و گوش تاریخ معاصر ایران و غرب آسیا بکشند و اوراق پر از ظلم و جنایت و غدر استکبار در این منطقه را یکجا حذف کنند. شرمآور است درست در روزهایی که کفتارهای صهیونیست در قدس شریف هر روز چند زن و مرد و کودک را سلاخی میکنند و حمام خون به راه انداختهاند، با میزبانی وزارت خارجه و دفتر مطالعات آن (مرکز تصمیمساز)، وزیر خارجه آلمان اجازه پیدا میکند اراجیف سر هم کند که بله «ایران میتواند با ایفای نقش سازنده در جامعه بینالمللی با همسایگانش در منطقه که باید اسرائیل را هم شامل شود، یک شریک مسئولیتپذیر باشد.» و آنجا آقای ظریف زبانش نمیجنبد که لااقل بگوید قتل عام زنان و کودکان بیگناه چه میشود آقای اشتاین مایر؟ یا اینکه؛ آقای مایر! صهیونیستها آنقدر نجس و متعفن هستند که حاضر نیستید یک ایالت خود را به آنها بسپارید. یا حداقل اینکه، آقای مایر اگر آلمان پس از سرشکستگی جنگ جهانی دوم، گروگان صهیونیستهاست، چرا تاوان این گروکشی را باید ملتها در لبنان و فلسطین بپردازند ؟!
این سکوتها سوالبرانگیز میشود مبنی بر اینکه آیا دشمن به بهانه برجام، منفذی به برخی مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی سیاست خارجی گشوده تا دفعتا به عنوان نشست مقدماتی کنفرانس امنیتی وین بدون حضور نمایندگانی از سوریه و روسیه و حزبالله در حالی که مثلا از کردستان عراق نمایندهای آمده) سوریه را به بحث بگذارند و طرف غربی اجازه پیدا کند که مدعی ضرورت برکناری بشاراسد - رئیسجمهور منتخب مردم سوریه در آخرین انتخابات دموکراتیک - شود!
این کجراهه، صراط مستقیم ملت ما نیست. این بار کجی است که به مقصد نخواهد رسید. برجام حتی اگر فاقد عیب و ایرادهای بزرگ هم بود، با این اجرا و کارگزاری عاقبت به خیر نمیشود مگر اینکه دولت و وزارت خارجه یقین کنند با شیطان بدعهد و ذاتا خبیث طرف حسابند. آخرین بار سردار همدانی اسفند گذشته با صدای بلند گفت «بزرگترین دستاورد انقلاب، عزت است.
برخیها با آمریکاییها قدم میزنند و انتظار شفاعت شهدا را هم دارند. اگر ما یک قدم عقبنشینی کنیم، دشمن ده قدم جلوتر میآید. امروز ابهت ابرقدرتی دشمن شکسته است اما با یکسری کارها دشمن را برمیگردانند. باید ببینیم امروز چرا دشمن در منطقه چرا اینقدر به هم ریخته است؟امروز خون شهدای ما در منطقه به ثمر نشسته است.» اجرای بد برجام و بدتر از آن، مجال دادن به دشمن برای افزودن بر طلبکاری خود، مقدمه فشار و تهدید بیشتر علیه ملت ماست و نه تشویق غرب به شراکت و کاستن از دشمنی.
اما نیروهای حزباللهی و انقلابی که متن مردم ما هستند باید عنایت داشته باشند که جهاد و مجاهدت، خطی و مستقیم نیست، پستی و بلندی و کامیابی و ناکامی دارد. اگر اهل بصیرت باید بود، که باید بود، اهل صبر هم باید بود. الا و لایحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصّبر. در عرصههای سخت و پیچیده، الفت و حسن ظن و تقویت انسجام و ارتباطات سازمانی دوچندان ضرورت دارد. بسیج بدنه اجتماعی در برابر مصاف جدید استکبار، یک ضرورت است که لوازم خود را میخواهد. با تکروی و رفتار فرقهای یا بخشنامهای طیفهای مختلف نسبت به هم، نمیتوان به مصاف جنگ هوشمند رفت. همنشینی، همدلی، همفکری و همپوشانی با اولویت حرکت- و نه توقف- یک ضرورت است. غیرت انقلابی را باید با تدبیر و تأنی و مآلاندیشی پای کار آورد؛ نه ساکت کرد و نه با هیجان به هدر داد. ماجرای هفتههای اخیر به مثابه یک تمرین جدی، درسهای مهمی برای آسیبشناسی دارد.
محمد ایمانی