ناکجاآباد بازی خطرناک قانونگریزان با بزک آمریکا و بازگشت خائنین
نمیشود جریانی در یک دورهای پرچمبدترین اهانتها و خیانتها را در دست بگیرد و امروز حزب عوض کند و تابلویش را عوض کند و حالا بدون هیچ سر و صدایی بیاید و بگوید ما میخواهیم در مناسبات جدید وارد شویم!آیا از این گروهها و این اشخاص که خیانت شان آشکار است می شود امید به خدمت به نظام داشت و توسعه کشور را به آنها سپرد؟!...
به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله،حجت الاسلام سید عباس نبوی، کارشناس مسائل سیاسی و فرهنگی در جلسه انصارحزب الله که روز یکشنبه 8شهریورماه در محل دفترمرکزی این تشکل برگزار شد در سخنانی به نقشه های دشمنان برای نفوذ در ایران و غفلت سیاسیون و مسئولان از بازی های دشمنان وبزک کردن دشمن پرداخت. مشروح سخنان ایشان بدین شرح است:
علت ورود غربیها به فاز مذاکره با ایران
حداقل 3 الی 4 سالی می شود که آمریکاییها و جریان کشورهای اروپای غربی به طور قاطع به این نتیجه رسیده بودند که باید با جمهوری اسلامی ایران به یک مسیر مباحثه و مسیر جدیدی برسند،شاید رمز و راز مسئله مربوط به آن شبی بود که اوباما و اولاند و دیگران آماده شدند تا در نیمه شبی حمله ای گسترده و سنگین بر علیه سوریه به بهانه مبارزه با سلاحهای شیمیایی این کشور آغاز کنند. پیام جمهوری اسلامی ایران به آنان این بود که اگر تعرضی به سوریه انجام شود، آتشی در منطقه برافروخته می شود که دیگر خاموش شدنی نیست. نتیجه این پیام این بود که اوباما و غرب را متوقف کرد.
رمز و راز اینکه غربیها و آمریکا حاضر شدند با جمهوری اسلامی ایران مسیری جدای از آنچه تا کنون بر آن پا فشاری میکردند ،درپیش بگیرند و یک سری امتیازات بدهند نفوذ بالای ایران در منطقه و تحولات منطقه سوریه و عراق و بحرین و..است.
دولتها در نظام اسلامی در راه اقتدار نظام اسلامی زحمات و تلاشهای خود را انجام داده اند و یقیناً در این مسیر نقاط ضعفی نیز دارند ؛ اصولاً از چند سال قبل با اقتدار و ریشههای اساسی آن که نظام جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام و شمال آفریقا و آسیای میانه بسط داده و گسترده بود،دیگر مسئلهای به عنوان مواجه نظامی با ایران یا مسئلهای که بخواهند تصمیم و اراده جمهوری اسلامی را نادیده بگیرند تا حد زیادی از دستور کار آمریکاییها و غربیها خارج شد.
رهبر معظم انقلاب تعبیر ظریف و بسیار زیبایی کردند که فرمودند: آنچه که راجع به گزینه نظامی صحبت می کردند و می کنند آنها، دیگر لاف غریبانه است و این حرفها و این تهدیدها را جهت مصرف داخلی و توجیه گروهها و کشورهای اقماری خود نیاز دارند.
در خصوص برجام باید بیان کنیم که این متن نقاط ضعف و نقاط قوتی دارد و افرادی زحمات زیادی کشیدهاند که جای تقدیر و تشکر نیز دارد.
نکاتی در این مذاکرات و برجام وجود دارد که قدری خطرناک است و میتواند به ما آسیب وارد نماید.مذاکرات 12 ساله هسته ای این نتیجه را داشت که آمریکاییهاکه از قبل رسماً اعلام کرده بودند به ما اجازه غنیسازی را نخواهند داد و یا گفته بودند نمیگذارند ایران در منطقه مسیر خودش را پیش ببرد، اکنون همه این سخنان را پس گرفتهاند و مجبور به مذاکره با ایران شدهاند و رئیس جمهور آمریکا روز شنبهگذشته رسماً در مقابل دوربین تصریح میکند که اگر کسی در فکر این است که جلوی غنی سازی در ایران را بگیرد و صنعت هستهای ایران را به صفر برساند،این خیالی خام است.
تقسیمکار و بازی بین مجلس سنا و دولت آمریکا
نکته دیگر این است که این کاری که آمریکاییها در بحث مجلس سنا و نمایندگان دارند اجراء می کنند یک بازی تقسیم شده میباشد، اصل ماجرا این است که نظام و حاکمیت آمریکااین برجام را کاملاً نمیپذیرند و امضاء نمیکنند و از طرفی هم اوباما طبق قانون نظر منفی سنا و کنگره را وتو میکند. درمجلس سنا برای وتو 35رأی نیاز دارد و برای رّد وتو67 رأی نیاز دارند،احتمالاً مجلس سنا جلوی برجام را میگیرد و اوباما هم با آن35 رأیی که دارد، فیلم بازی میکند که نظر سنا را وتو میکند! اینها هر کدام دارند نقش خود را بازی میکنند و کل این یک نقشه است!
اما جای تاسف دارد که در داخل کشور ما برخی این بازی آمریکاییها را متوجه نمیشوند و آمریکا را بزک میکنند. آن درایت و ذکاوت انقلابی ما کجا رفت؟!چرا آقایان بحث را آنطور که وجود دارد نمیبینند؟ واقعاً این موضوع که آمریکا دارد نقش بازی میکند نیاز به این همه قلمفرسایی دارد؟آیا واقعاً برخیها تصور میکنند در آمریکا بین دموکراتها و جمهوری خواهان نزاع سخت و خونینی در خصوص برجام وجود دارد؟ویا یکی از این گروهها سربلندی ایران را میخواهد و دیگری نمیخواهد؟!
واقعاً بعضیها در داخل نمی فهمند یا خودشان را به نفهمی زدهاند؟! روزنامههای انگلیسی و فرانسوی مثل گاردین و یا لوموند هر روز به این نکته اشاره میکنند که آمریکا دارد نمایش خود را در این خصوص جلو میبرد.
آنوقت در داخل کشور ما در مطبوعات و برخی سیاسیون به گونهای سخن میگویند و مینویسند که انگار جمهوری اسلامی جمعی از دموکراتها و یا جمهوری خواهان را جذب کرده است و به گونهای پیش میروند که باید به زودی شاهد پهن کردن فرش قرمز برای ورود آمریکاییها باشیم!
واقعاً این نگاه بچهگانه است و انگار که برخیها در سن کودکی خود ماندهاند! چطور بعد از این همه سال که از عمر نظام جمهوری اسلامی میگذرد و دشمنیهای آمریکاییها را بارها و بارها و حتی همین امروز دیدهایم و تجربه نمودهایم هنوز بعضی از خواب بیدار نمیشوند و بدینگونه از آمریکا یاد میکنند که دیگر ما هیچ مشکلی با آنان نداریم و آنان به حقوق ما احترام می گذارند! این نگاهها است که به ما لطمه می زند.
مذاکرات باید در حد و قواره نظام اسلامی باشد و باید به گونهای سخن گفت که شائبه ایجاد نکند که متاسفانه برخی از سخنان آقای روحانی به نوعی بیتدبیری است و قدری حاشیهساز است.
من یک سؤال دارم معمار این اقتدار و ریشههای مستحکم و قوی و بنیادین امروز انقلاباسلامی کیست؟ چون چند سالی است نامردیها و بیانصافیهای زیادی شده است،باید قدری برگردیم و به خودمان نگاه کنیم. به تنهایی بنیانهای یک حکومت را ساختن کار سادهای نیست؛ در دوران امام نه کسی از ایشان در دل و معنا در جریان انقلاب مشکلی داشت و نه کسی از ایشان تخلفی داشت و نه جدایی خاصی بود و اگر هم جدایی وجود داشت عددی نبود، امّا در یک زمانی،که زمان حساسی است و باید همه آن کسانی که در انقلاب بوده اند امروز نقش خود را ایفا کنند دچار برخی از شبهات می شوند و برخی خطاها و منّیتها را مرتکب میشوند و هرچه فریاد «أین تذهبون»زده میشود که انقلاب را به کجا میبرید و چرا از مسیر و شعارهای انقلاب تخطی میکنید شنیده نمیشود.
در برهههای حساس که انقلاب به خواص نیاز داشت عدهای راه را اشتباه رفتند و یا عافیت طلبی را برگزیدند و عدهای نیز مقابله کردند یا حتی محاربه نمودند!امّا تنها کسی که به تنهایی ایستاد و نگذاشت تا به امروز مسیر انقلاباسلامی به بیراه برود و همیشه به مسئولان و خواص هشدارهای لازم را داده و جایی که نیاز بوده خود مدیریت کرده است، رهبر معظم انقلاب بوده است.
آینده پیش روی ما با چه مخاطراتی روبه رو است؟
بعد از رحلت حضرت امام مهمترین مسئلهای که در نظام جمهوری اسلامی وجود داشته است این بوده که چگونه ارکان و ابعاد نظام جمهوری اسلامی معیارمند و ضابطه مند بشود؟و یا به اصطلاح معروف چگونه قانونمند بشود و در این قانون روح شریعت اسلام جاری باشد؟! چرااین اصلیترین مسئله بعد از رحلت امام بوده است؟
به لحاظ اینکه بسیاری در جریان انقلاب اسلامی در همراهی با نهضت امام دارای یک موقعیتها و جایگاههای برجستهای شدهاند.این موقعیت و جایگاه برجسته به آنها قدرت و اقتدار و توانمندی خاصی می دهد و در حقیقت یا بخشی از نگاهها به این سمت می رود که آن اقتداری که قطبهای مختلف برای خود ایجاد می کنند این اقتدار بر موازین و قوانین غلبه کند و یا اینکه مخلوط کنیم،نصفی اقتدار و نصفی هم قانون و اینها را باهم جمع کنیم و جلو برویم!
ما دراین قسمت خیلی مسائل حساسی داشته ایم و لطمات بسیار زیادی در دوره رهبری مقام معظم رهبری از این ناحیه بر جامعه ما وارد شده است. در بخش قانونگذاری ما لطمه خوردهایم. در زمینه های مختلف، لطمههای جدی خوردهایم یک بخشهایی حاصل شد که آمدند سیاست گذاریهایی را انجام بدهند امّا همه این سیاستگذاریها در بخشهای فکری،فرهنگی یک حالت صوری و ذائقهگرایی داشت، حالت واقعی و عینی نداشت.
نگاه دولتهای بعد ازجنگ به تهاجم فرهنگی نگاهی معیوب بوده است
یک نمونه عرض کنم شاید برایتان تعجب آور باشد در دوره دولت سازندگی حدود سال73 یا 74 بود که حضرت آقا بحث تهاجم فرهنگی غرب و مقابله با تهاجم فرهنگی را مطرح کردند. این یک بحث محتوایی و اندیشهای بود که اگر قرار بود از فردای بیانات رهبر معظم انقلاب کاری انجام می شد، چه کاری بود؟! مثلاً وزارت ارشاد می بایست سینماگران، و کارگردانان را جمع میکرد و صراحتاً برنامههای دشمن را در خصوص تهاجم فرهنگی اعلام میکرد و هشدارها و تذکرات لازم را میداد و میگفت که باید مانند دهه60که سینمای ما کارنامه قابل قبولی داشت در این دهه نیز باید همچون آن زمان خوب وارد عمل شود و این نیاز داشت تا دولت برنامه های کارشناسانه و دقیقی ارائه دهد و سیاست و دید همه مدیران در این خصوص با نگاه رهبر انقلاب هماهنگ و دغدغه مند باشد که متاسفانه اینگونه نشد.
در دولت سازندگی آمدند در سازمان برنامه بودجه یک ردیف بودجه ای باز نمودند تحت عنوان «بودجه مقابله با تهاجم فرهنگی» و به سازمانها نیز گفتند که هر کس که موضوع قابل توجیهی بیاورد به آنها این بودجه تعلق می گیرد و هر وزارتخانه ای طرحی را ارائه داد تا از این بودجه بهرهای ببرد. اما ثمره آن بودجه در جلوگیری از تهاجم فرهنگی غرب چه بود؟!نگاه از همان ابتدا فقط مادی بود،یعنی همه به نوعی میخواستند سهمی از بودجه برای خود بردارند اما توجه نشد که این بودجه باید تولید محتوا کند، باید برای آینده جریان سازی کند، باید اندیشه امام و انقلاب و رهبری را در جامعه نهادینه کند. متاسفانه نگاه به سمت و سوی کارهای سطحی و مقطعی بود در حالی که تهاجم فرهنگی داشت زیر بنا ها را تخریب می کرد و جلو میآمد.
لذا با طرح این بحث می خواهم این نکته را بیان کنم که چگونه می توان یک مسیری که عنوانش بسیار حساس و دقیق است کاملاً به ضد خودش تبدیل بشود و راه را کاملاً دگرگون کند و به ناکجاآباد بینجامد!
بحث مقابله با تهاجم فرهنگی بعد از اتمام دولت سازندگی در دولت اصلاحات و بعد از آن نیز باز مورد غفلت خواسته و یا ناخواسته مسئولان قرار گرفته است و تا زمانی که نگاه سطحی به قضایا داریم و دشمنی دشمنان نظام جمهوری اسلامی در باور بسیاری از سیاسیون ما ضعیف است، وضعیت به همین شکل است، البته اگر ما و نیروهای متدین حزباللهی آرمانها و ارزشها ی انقلاب را مطالبه ننماییم.
لذا نکته دیگر این که با این وضعیت علاوه بر مطالبهگری باید نظام اسلامی معیارمند و قانونمند باشد.
اصرار بر اجرای قانون و بیان ارزشها بدون رودربایستی
هرجایی که حداقل پافشاری را برروی اجرای قانون داشتهایم تحولات چشمگیری صورت گرفته است و مشکل آنجا است که بر اجرای این قوانین اصراری وجود ندارد و سلیقهای با قانون برخورد میشود، مثلاً در حوزه پوشش باید مّر قانون صورت گیرد، چرا نمیگیرد؟مثلاً اگر خانم وزیر یا سفیری از خارج به ایران وارد می شود باید مجاب شود تا به قوانین جمهوری اسلامی در خصوص پوشش احترام بگذارد و اگر حاضر به اجرای آن نشد باید مانع این سفر شد!این می شود صراحت در اجرای قانون و بیان بدون رودربایستی ارزشها که مورد تاکید رهبری نیز می باشد.
در همان روزهای اوایل انقلاب که بحث جداسازی خانمها و آقایان در اتوبوسها مطرح شد - بحثی بسیار شفّاف، انسانی و کاملاً مشخص- در دهه60 جمهوری اسلامی از جانب دنیا در این خصوص مورد هجمه قرار گرفت، امّا امروز میبینیم که در ژاپن بخشهایی زیادی از متروها و دیگر اماکن آنجا طرح جداسازی را اجرایی کردهاند! همین روزها بود که رسانهها نوشتند که بخشهای مدنی لندن ازدولت انگلیس خواستهاند که امر جداسازی در اتوبوسها و متروها را اجرایی کنند!
اگر پافشاری بر روی اجرای قانون به صورت صحیح اتفاق بیفتد بسیاری از ناهنجاریهای فعلی حل می گردد ما مشکل قانون نداریم، مشکل ما در این جا است که وقتی می خواهیم قانون را بنویسیم عبارات و ترکیبات خیلی زیبا است و خیلی مسائل را در آنجا توضیح داده است ،یعنی بر روی کاغذ همه چیز آرام و خوب است یا به عبارت بهتر هم خدا راضی است و هم بنده خدا راضی می باشد،امّا وقتی به مدیریت و اجرا می رسیم می بینیم که مسئله چیز دیگری است،همه موضوع اینجا است؛مثلاً مجلس شورای اسلامی در این 35 سال نیامده است که قانونی را تصویب کند که در آن قانون مثلاً بگوید در کنسرتهایی که اجرا می شود فلان موازین شرعی رعایت نشود بلکه برعکس در این زمینه قانون ریز موارد را نوشته است،اما مشکل مدیریت و اجرای دقیق قانون بدون ملاحظات سیاسی است.
مشکل بر روی استاندارد سازی و تراز معیاری است که در عمل می خواهد اتفاق بیفتد؛ آن چیزی که به عنوان معمار سازنده ایران اسلامی نوین در این جا جایگاه اساسی را داشته است پافشاری روی همان معیارها و ضوابط در عمل است.جمهوری اسلامی آمد مسیر و فرهنگ زندگی را تغییر داد و این کار ساده ای نبود، مسیر را به ریل اسلام برگرداند.
ما دو مشکل داریم:1- از قبل از دوره قاجاریه، منطق تشتّتآرایی در فرهنگ و زندگی ما ریشهدار شده است 2- هجوم برخی از سیاسیون و انقلابیون به پستهای سیاسی و اقتصادی و فراموشی آرمانهایی که برایش انقلاب کردهاند و عدم پافشاری روی خواستههای اولیه انقلاب. مثال، دوران مشروطه و شکست انقلاب مشروطه.
حضرتآقا طبق آیه قرآن فرمودند: مثل آنهایی نباشید که طنابی را بافتهاید و حالا که به یک قوامی رسیده از پایین و بالا تمام رشته های بافته شده را باز کنید و متلاشی نمایید.
انقلابیونی که برای مطامع دنیوی به ضدانقلاب چسبیدند!
مطلب بعدی بحث انقلابیگری است، انقلابیهایی که حاضرند برای مطرح کردن خود به ضدانقلاب نیز بچسبند تا خود را محق بدانند! انقلابیگری کور را ما از ابتدای انقلاب تاکنون داشتهایم؛ نوعی انقلابی گری که میتواند به ضدانقلابی تبدیل شود و در همین وقایع سال 88 نیز به وضوح آن را مشاهده کردیم.عدهای آمدند بر علیه ولایت فقیه و کسی که خود السابقون سابقون بوده است و ذره ای خطا را نمی پذیرد قیام کردند و به نظام اسلامی تهمت تقلب زدند و همه موازین قانونی و شرعی را زیر پا گذاشتند تا به مطامع خود برسند. اما دیدند که نمی شود و زمستان رفت و سیاهی آن به زغال ماند.
دراین دو دهه اخیر یک نفر یک تنه برای اینکه نظام جمهوری اسلامی معیارمند و موازینمند بشود ایستاد و همه فشارها را تحمل کرد اما نگذاشت تا قانون زیر پا برود و عده ای که به واسطه انقلاب به قدرتی دست یافته اند بی قانونی نمایند.حال چگونه است که برخی ها می آیند و می گویند که گذشته ها گذشته است و باید به آینده بیندیشیم؟! چرا باید مجری قانون سفارش کند تا نظام قانونگریزان را عفو کند؟چرا باید چشم ببندیم؟ مشکل این است که آنان قانون را قبول نداشتهاند. ما به دست خودمان که نباید سنگ بنای غلط بگذاریم.
لزوم ورود مدیران اهل جهاد در مناسبات آینده
لزوم ورود به مناسبات جهانی نیازمند توجه به داخل است.ما اگر می خواهیم وارد مناسبات جهانی بشویم و مسیر آینده نظام ما نیز بر این مبنا ترسیم شده است باید اول به داخل خود کشورمان توجه نماییم،بایدوضعیت داخل کشورمان را در تصمیمگیران و مدیران ارشد، به خصوص، یک وضعیت قابل قبولی باشد.
نمیشود جریانی در یک دورهای پرچمبدترین اهانتها و خیانتها را در دست بگیرد و امروز حزب عوض کند و تابلویش را عوض کند و حالا بدون هیچ سر و صدایی بیاید و بگوید ما میخواهیم در مناسبات جدید وارد شویم!آیا از این گروهها و این اشخاص که خیانت شان آشکار است می شود امید به خدمت به نظام داشت و توسعه کشور را به آنها سپرد؟!
لذا در مناسبات آینده طبق سفارشهای قرآن و نهجالبلاغه باید بنیان مدیران از نیروهای اهل جهاد باشد؛ چرا که انقلاب ما با این روحیه جلو رفته است و نه با افرادی که اهل معامله و سکوت و عافیت هستند.
لذا همه بحثمان این است که باید اجرای قانون بدون تنازل باشد و بر سر اجرای قانون پافشاری کنیم؛ همانگونه که رهبر معظم انقلاب بارها و بارها بر این نکته تاکید و تصریح داشتهاند. مشکل ما طبق نظر معظم له قانونگریزان و قانوندانهای قانون ستیز هستند که باید با آنها از طریق قانون عمل گردد. ملاک قانون باید باشد و نه مناسبات و جایگاه اشخاص بر قانون ارجحیت داشته باشد. آنچه در سال88، فتنه به پا کرد این موضوع بود.
علت ورود غربیها به فاز مذاکره با ایران
حداقل 3 الی 4 سالی می شود که آمریکاییها و جریان کشورهای اروپای غربی به طور قاطع به این نتیجه رسیده بودند که باید با جمهوری اسلامی ایران به یک مسیر مباحثه و مسیر جدیدی برسند،شاید رمز و راز مسئله مربوط به آن شبی بود که اوباما و اولاند و دیگران آماده شدند تا در نیمه شبی حمله ای گسترده و سنگین بر علیه سوریه به بهانه مبارزه با سلاحهای شیمیایی این کشور آغاز کنند. پیام جمهوری اسلامی ایران به آنان این بود که اگر تعرضی به سوریه انجام شود، آتشی در منطقه برافروخته می شود که دیگر خاموش شدنی نیست. نتیجه این پیام این بود که اوباما و غرب را متوقف کرد.
رمز و راز اینکه غربیها و آمریکا حاضر شدند با جمهوری اسلامی ایران مسیری جدای از آنچه تا کنون بر آن پا فشاری میکردند ،درپیش بگیرند و یک سری امتیازات بدهند نفوذ بالای ایران در منطقه و تحولات منطقه سوریه و عراق و بحرین و..است.
دولتها در نظام اسلامی در راه اقتدار نظام اسلامی زحمات و تلاشهای خود را انجام داده اند و یقیناً در این مسیر نقاط ضعفی نیز دارند ؛ اصولاً از چند سال قبل با اقتدار و ریشههای اساسی آن که نظام جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام و شمال آفریقا و آسیای میانه بسط داده و گسترده بود،دیگر مسئلهای به عنوان مواجه نظامی با ایران یا مسئلهای که بخواهند تصمیم و اراده جمهوری اسلامی را نادیده بگیرند تا حد زیادی از دستور کار آمریکاییها و غربیها خارج شد.
رهبر معظم انقلاب تعبیر ظریف و بسیار زیبایی کردند که فرمودند: آنچه که راجع به گزینه نظامی صحبت می کردند و می کنند آنها، دیگر لاف غریبانه است و این حرفها و این تهدیدها را جهت مصرف داخلی و توجیه گروهها و کشورهای اقماری خود نیاز دارند.
در خصوص برجام باید بیان کنیم که این متن نقاط ضعف و نقاط قوتی دارد و افرادی زحمات زیادی کشیدهاند که جای تقدیر و تشکر نیز دارد.
نکاتی در این مذاکرات و برجام وجود دارد که قدری خطرناک است و میتواند به ما آسیب وارد نماید.مذاکرات 12 ساله هسته ای این نتیجه را داشت که آمریکاییهاکه از قبل رسماً اعلام کرده بودند به ما اجازه غنیسازی را نخواهند داد و یا گفته بودند نمیگذارند ایران در منطقه مسیر خودش را پیش ببرد، اکنون همه این سخنان را پس گرفتهاند و مجبور به مذاکره با ایران شدهاند و رئیس جمهور آمریکا روز شنبهگذشته رسماً در مقابل دوربین تصریح میکند که اگر کسی در فکر این است که جلوی غنی سازی در ایران را بگیرد و صنعت هستهای ایران را به صفر برساند،این خیالی خام است.
تقسیمکار و بازی بین مجلس سنا و دولت آمریکا
نکته دیگر این است که این کاری که آمریکاییها در بحث مجلس سنا و نمایندگان دارند اجراء می کنند یک بازی تقسیم شده میباشد، اصل ماجرا این است که نظام و حاکمیت آمریکااین برجام را کاملاً نمیپذیرند و امضاء نمیکنند و از طرفی هم اوباما طبق قانون نظر منفی سنا و کنگره را وتو میکند. درمجلس سنا برای وتو 35رأی نیاز دارد و برای رّد وتو67 رأی نیاز دارند،احتمالاً مجلس سنا جلوی برجام را میگیرد و اوباما هم با آن35 رأیی که دارد، فیلم بازی میکند که نظر سنا را وتو میکند! اینها هر کدام دارند نقش خود را بازی میکنند و کل این یک نقشه است!
اما جای تاسف دارد که در داخل کشور ما برخی این بازی آمریکاییها را متوجه نمیشوند و آمریکا را بزک میکنند. آن درایت و ذکاوت انقلابی ما کجا رفت؟!چرا آقایان بحث را آنطور که وجود دارد نمیبینند؟ واقعاً این موضوع که آمریکا دارد نقش بازی میکند نیاز به این همه قلمفرسایی دارد؟آیا واقعاً برخیها تصور میکنند در آمریکا بین دموکراتها و جمهوری خواهان نزاع سخت و خونینی در خصوص برجام وجود دارد؟ویا یکی از این گروهها سربلندی ایران را میخواهد و دیگری نمیخواهد؟!
واقعاً بعضیها در داخل نمی فهمند یا خودشان را به نفهمی زدهاند؟! روزنامههای انگلیسی و فرانسوی مثل گاردین و یا لوموند هر روز به این نکته اشاره میکنند که آمریکا دارد نمایش خود را در این خصوص جلو میبرد.
آنوقت در داخل کشور ما در مطبوعات و برخی سیاسیون به گونهای سخن میگویند و مینویسند که انگار جمهوری اسلامی جمعی از دموکراتها و یا جمهوری خواهان را جذب کرده است و به گونهای پیش میروند که باید به زودی شاهد پهن کردن فرش قرمز برای ورود آمریکاییها باشیم!
واقعاً این نگاه بچهگانه است و انگار که برخیها در سن کودکی خود ماندهاند! چطور بعد از این همه سال که از عمر نظام جمهوری اسلامی میگذرد و دشمنیهای آمریکاییها را بارها و بارها و حتی همین امروز دیدهایم و تجربه نمودهایم هنوز بعضی از خواب بیدار نمیشوند و بدینگونه از آمریکا یاد میکنند که دیگر ما هیچ مشکلی با آنان نداریم و آنان به حقوق ما احترام می گذارند! این نگاهها است که به ما لطمه می زند.
مذاکرات باید در حد و قواره نظام اسلامی باشد و باید به گونهای سخن گفت که شائبه ایجاد نکند که متاسفانه برخی از سخنان آقای روحانی به نوعی بیتدبیری است و قدری حاشیهساز است.
من یک سؤال دارم معمار این اقتدار و ریشههای مستحکم و قوی و بنیادین امروز انقلاباسلامی کیست؟ چون چند سالی است نامردیها و بیانصافیهای زیادی شده است،باید قدری برگردیم و به خودمان نگاه کنیم. به تنهایی بنیانهای یک حکومت را ساختن کار سادهای نیست؛ در دوران امام نه کسی از ایشان در دل و معنا در جریان انقلاب مشکلی داشت و نه کسی از ایشان تخلفی داشت و نه جدایی خاصی بود و اگر هم جدایی وجود داشت عددی نبود، امّا در یک زمانی،که زمان حساسی است و باید همه آن کسانی که در انقلاب بوده اند امروز نقش خود را ایفا کنند دچار برخی از شبهات می شوند و برخی خطاها و منّیتها را مرتکب میشوند و هرچه فریاد «أین تذهبون»زده میشود که انقلاب را به کجا میبرید و چرا از مسیر و شعارهای انقلاب تخطی میکنید شنیده نمیشود.
در برهههای حساس که انقلاب به خواص نیاز داشت عدهای راه را اشتباه رفتند و یا عافیت طلبی را برگزیدند و عدهای نیز مقابله کردند یا حتی محاربه نمودند!امّا تنها کسی که به تنهایی ایستاد و نگذاشت تا به امروز مسیر انقلاباسلامی به بیراه برود و همیشه به مسئولان و خواص هشدارهای لازم را داده و جایی که نیاز بوده خود مدیریت کرده است، رهبر معظم انقلاب بوده است.
آینده پیش روی ما با چه مخاطراتی روبه رو است؟
بعد از رحلت حضرت امام مهمترین مسئلهای که در نظام جمهوری اسلامی وجود داشته است این بوده که چگونه ارکان و ابعاد نظام جمهوری اسلامی معیارمند و ضابطه مند بشود؟و یا به اصطلاح معروف چگونه قانونمند بشود و در این قانون روح شریعت اسلام جاری باشد؟! چرااین اصلیترین مسئله بعد از رحلت امام بوده است؟
به لحاظ اینکه بسیاری در جریان انقلاب اسلامی در همراهی با نهضت امام دارای یک موقعیتها و جایگاههای برجستهای شدهاند.این موقعیت و جایگاه برجسته به آنها قدرت و اقتدار و توانمندی خاصی می دهد و در حقیقت یا بخشی از نگاهها به این سمت می رود که آن اقتداری که قطبهای مختلف برای خود ایجاد می کنند این اقتدار بر موازین و قوانین غلبه کند و یا اینکه مخلوط کنیم،نصفی اقتدار و نصفی هم قانون و اینها را باهم جمع کنیم و جلو برویم!
ما دراین قسمت خیلی مسائل حساسی داشته ایم و لطمات بسیار زیادی در دوره رهبری مقام معظم رهبری از این ناحیه بر جامعه ما وارد شده است. در بخش قانونگذاری ما لطمه خوردهایم. در زمینه های مختلف، لطمههای جدی خوردهایم یک بخشهایی حاصل شد که آمدند سیاست گذاریهایی را انجام بدهند امّا همه این سیاستگذاریها در بخشهای فکری،فرهنگی یک حالت صوری و ذائقهگرایی داشت، حالت واقعی و عینی نداشت.
نگاه دولتهای بعد ازجنگ به تهاجم فرهنگی نگاهی معیوب بوده است
یک نمونه عرض کنم شاید برایتان تعجب آور باشد در دوره دولت سازندگی حدود سال73 یا 74 بود که حضرت آقا بحث تهاجم فرهنگی غرب و مقابله با تهاجم فرهنگی را مطرح کردند. این یک بحث محتوایی و اندیشهای بود که اگر قرار بود از فردای بیانات رهبر معظم انقلاب کاری انجام می شد، چه کاری بود؟! مثلاً وزارت ارشاد می بایست سینماگران، و کارگردانان را جمع میکرد و صراحتاً برنامههای دشمن را در خصوص تهاجم فرهنگی اعلام میکرد و هشدارها و تذکرات لازم را میداد و میگفت که باید مانند دهه60که سینمای ما کارنامه قابل قبولی داشت در این دهه نیز باید همچون آن زمان خوب وارد عمل شود و این نیاز داشت تا دولت برنامه های کارشناسانه و دقیقی ارائه دهد و سیاست و دید همه مدیران در این خصوص با نگاه رهبر انقلاب هماهنگ و دغدغه مند باشد که متاسفانه اینگونه نشد.
در دولت سازندگی آمدند در سازمان برنامه بودجه یک ردیف بودجه ای باز نمودند تحت عنوان «بودجه مقابله با تهاجم فرهنگی» و به سازمانها نیز گفتند که هر کس که موضوع قابل توجیهی بیاورد به آنها این بودجه تعلق می گیرد و هر وزارتخانه ای طرحی را ارائه داد تا از این بودجه بهرهای ببرد. اما ثمره آن بودجه در جلوگیری از تهاجم فرهنگی غرب چه بود؟!نگاه از همان ابتدا فقط مادی بود،یعنی همه به نوعی میخواستند سهمی از بودجه برای خود بردارند اما توجه نشد که این بودجه باید تولید محتوا کند، باید برای آینده جریان سازی کند، باید اندیشه امام و انقلاب و رهبری را در جامعه نهادینه کند. متاسفانه نگاه به سمت و سوی کارهای سطحی و مقطعی بود در حالی که تهاجم فرهنگی داشت زیر بنا ها را تخریب می کرد و جلو میآمد.
لذا با طرح این بحث می خواهم این نکته را بیان کنم که چگونه می توان یک مسیری که عنوانش بسیار حساس و دقیق است کاملاً به ضد خودش تبدیل بشود و راه را کاملاً دگرگون کند و به ناکجاآباد بینجامد!
بحث مقابله با تهاجم فرهنگی بعد از اتمام دولت سازندگی در دولت اصلاحات و بعد از آن نیز باز مورد غفلت خواسته و یا ناخواسته مسئولان قرار گرفته است و تا زمانی که نگاه سطحی به قضایا داریم و دشمنی دشمنان نظام جمهوری اسلامی در باور بسیاری از سیاسیون ما ضعیف است، وضعیت به همین شکل است، البته اگر ما و نیروهای متدین حزباللهی آرمانها و ارزشها ی انقلاب را مطالبه ننماییم.
لذا نکته دیگر این که با این وضعیت علاوه بر مطالبهگری باید نظام اسلامی معیارمند و قانونمند باشد.
اصرار بر اجرای قانون و بیان ارزشها بدون رودربایستی
هرجایی که حداقل پافشاری را برروی اجرای قانون داشتهایم تحولات چشمگیری صورت گرفته است و مشکل آنجا است که بر اجرای این قوانین اصراری وجود ندارد و سلیقهای با قانون برخورد میشود، مثلاً در حوزه پوشش باید مّر قانون صورت گیرد، چرا نمیگیرد؟مثلاً اگر خانم وزیر یا سفیری از خارج به ایران وارد می شود باید مجاب شود تا به قوانین جمهوری اسلامی در خصوص پوشش احترام بگذارد و اگر حاضر به اجرای آن نشد باید مانع این سفر شد!این می شود صراحت در اجرای قانون و بیان بدون رودربایستی ارزشها که مورد تاکید رهبری نیز می باشد.
در همان روزهای اوایل انقلاب که بحث جداسازی خانمها و آقایان در اتوبوسها مطرح شد - بحثی بسیار شفّاف، انسانی و کاملاً مشخص- در دهه60 جمهوری اسلامی از جانب دنیا در این خصوص مورد هجمه قرار گرفت، امّا امروز میبینیم که در ژاپن بخشهایی زیادی از متروها و دیگر اماکن آنجا طرح جداسازی را اجرایی کردهاند! همین روزها بود که رسانهها نوشتند که بخشهای مدنی لندن ازدولت انگلیس خواستهاند که امر جداسازی در اتوبوسها و متروها را اجرایی کنند!
اگر پافشاری بر روی اجرای قانون به صورت صحیح اتفاق بیفتد بسیاری از ناهنجاریهای فعلی حل می گردد ما مشکل قانون نداریم، مشکل ما در این جا است که وقتی می خواهیم قانون را بنویسیم عبارات و ترکیبات خیلی زیبا است و خیلی مسائل را در آنجا توضیح داده است ،یعنی بر روی کاغذ همه چیز آرام و خوب است یا به عبارت بهتر هم خدا راضی است و هم بنده خدا راضی می باشد،امّا وقتی به مدیریت و اجرا می رسیم می بینیم که مسئله چیز دیگری است،همه موضوع اینجا است؛مثلاً مجلس شورای اسلامی در این 35 سال نیامده است که قانونی را تصویب کند که در آن قانون مثلاً بگوید در کنسرتهایی که اجرا می شود فلان موازین شرعی رعایت نشود بلکه برعکس در این زمینه قانون ریز موارد را نوشته است،اما مشکل مدیریت و اجرای دقیق قانون بدون ملاحظات سیاسی است.
مشکل بر روی استاندارد سازی و تراز معیاری است که در عمل می خواهد اتفاق بیفتد؛ آن چیزی که به عنوان معمار سازنده ایران اسلامی نوین در این جا جایگاه اساسی را داشته است پافشاری روی همان معیارها و ضوابط در عمل است.جمهوری اسلامی آمد مسیر و فرهنگ زندگی را تغییر داد و این کار ساده ای نبود، مسیر را به ریل اسلام برگرداند.
ما دو مشکل داریم:1- از قبل از دوره قاجاریه، منطق تشتّتآرایی در فرهنگ و زندگی ما ریشهدار شده است 2- هجوم برخی از سیاسیون و انقلابیون به پستهای سیاسی و اقتصادی و فراموشی آرمانهایی که برایش انقلاب کردهاند و عدم پافشاری روی خواستههای اولیه انقلاب. مثال، دوران مشروطه و شکست انقلاب مشروطه.
حضرتآقا طبق آیه قرآن فرمودند: مثل آنهایی نباشید که طنابی را بافتهاید و حالا که به یک قوامی رسیده از پایین و بالا تمام رشته های بافته شده را باز کنید و متلاشی نمایید.
انقلابیونی که برای مطامع دنیوی به ضدانقلاب چسبیدند!
مطلب بعدی بحث انقلابیگری است، انقلابیهایی که حاضرند برای مطرح کردن خود به ضدانقلاب نیز بچسبند تا خود را محق بدانند! انقلابیگری کور را ما از ابتدای انقلاب تاکنون داشتهایم؛ نوعی انقلابی گری که میتواند به ضدانقلابی تبدیل شود و در همین وقایع سال 88 نیز به وضوح آن را مشاهده کردیم.عدهای آمدند بر علیه ولایت فقیه و کسی که خود السابقون سابقون بوده است و ذره ای خطا را نمی پذیرد قیام کردند و به نظام اسلامی تهمت تقلب زدند و همه موازین قانونی و شرعی را زیر پا گذاشتند تا به مطامع خود برسند. اما دیدند که نمی شود و زمستان رفت و سیاهی آن به زغال ماند.
دراین دو دهه اخیر یک نفر یک تنه برای اینکه نظام جمهوری اسلامی معیارمند و موازینمند بشود ایستاد و همه فشارها را تحمل کرد اما نگذاشت تا قانون زیر پا برود و عده ای که به واسطه انقلاب به قدرتی دست یافته اند بی قانونی نمایند.حال چگونه است که برخی ها می آیند و می گویند که گذشته ها گذشته است و باید به آینده بیندیشیم؟! چرا باید مجری قانون سفارش کند تا نظام قانونگریزان را عفو کند؟چرا باید چشم ببندیم؟ مشکل این است که آنان قانون را قبول نداشتهاند. ما به دست خودمان که نباید سنگ بنای غلط بگذاریم.
لزوم ورود مدیران اهل جهاد در مناسبات آینده
لزوم ورود به مناسبات جهانی نیازمند توجه به داخل است.ما اگر می خواهیم وارد مناسبات جهانی بشویم و مسیر آینده نظام ما نیز بر این مبنا ترسیم شده است باید اول به داخل خود کشورمان توجه نماییم،بایدوضعیت داخل کشورمان را در تصمیمگیران و مدیران ارشد، به خصوص، یک وضعیت قابل قبولی باشد.
نمیشود جریانی در یک دورهای پرچمبدترین اهانتها و خیانتها را در دست بگیرد و امروز حزب عوض کند و تابلویش را عوض کند و حالا بدون هیچ سر و صدایی بیاید و بگوید ما میخواهیم در مناسبات جدید وارد شویم!آیا از این گروهها و این اشخاص که خیانت شان آشکار است می شود امید به خدمت به نظام داشت و توسعه کشور را به آنها سپرد؟!
لذا در مناسبات آینده طبق سفارشهای قرآن و نهجالبلاغه باید بنیان مدیران از نیروهای اهل جهاد باشد؛ چرا که انقلاب ما با این روحیه جلو رفته است و نه با افرادی که اهل معامله و سکوت و عافیت هستند.
لذا همه بحثمان این است که باید اجرای قانون بدون تنازل باشد و بر سر اجرای قانون پافشاری کنیم؛ همانگونه که رهبر معظم انقلاب بارها و بارها بر این نکته تاکید و تصریح داشتهاند. مشکل ما طبق نظر معظم له قانونگریزان و قانوندانهای قانون ستیز هستند که باید با آنها از طریق قانون عمل گردد. ملاک قانون باید باشد و نه مناسبات و جایگاه اشخاص بر قانون ارجحیت داشته باشد. آنچه در سال88، فتنه به پا کرد این موضوع بود.