به گزارش صبح توس، سعید حجاریان، فعال سیاسی اصلاحطلب و کسی که گفته میشود از تئوریسینهای جریان اصلاحات است در بخشی از گفتوگوی خود با شماره اخیر نشریه اندیشهپویا اظهار کرده است:
«آقای روحانی اگر شکست بخورد بحران در بحران ایجاد خواهد شد. فرض کنید که توافق برجام در یک جایی به لحاظ اجرا شکست بخورد و همهچیز هوا شود. روحانی هم استعفا میدهد و میرود، و یک نفر مثل معجزهی هزارهی سوم سر کار میآید. روحانی شکست میخورد.»
او همچنین میگوید: بنابراین من هم معتقدم که ما (اصلاحطلبان) بدیلی جز روحانی نداریم. تنها بدیل ما روحانی است و باید تلاش کنیم او دوباره رأی بیاورد. اگرچه پروژه اصلاحطلبی یک پروژه است و پروژهی نرمالیزاسیون یک پروژهی دیگر. پروژهی اصلاحطلبی قابل اجرا نیست و ما ناچار به پروژهی نرمالیزاسیون رضایت دادهایم!
*سعید حجاریان همچنانکه خودش نیز اعتراف دارد گاهی مقالاتی مینویسد (و مبتنی بر معنا گاهی صحبتهایی را اظهار میکند) که هزینهها را بالا ببرد.
در اشاره به صحبت وی همچنین باید بیان کرد که اولاً سرنوشت آنهایی که در جایگاه ریاستجمهوری ایران دست به خیانت زدند و یا در جایگاه ریاستجمهوری تهدید به استعفا کردند و اینطور گفتند که «دو خط (متن استعفا) مینویسیم و تمام»! به کجا رسید و رسیده است که نفر دیگری بخواهد به این سرنوشت تلخ تن بدهد؟!
ثانیاً رئیسجمهور روحانی به لحاظ شخصیتی اگر اهل استعفا بود و چنین سلوکی میداشت، در نتیجه مذاکرات هستهای شکستخورده در سالهای 82 و 83 که خود مدیریت مستقیم آنرا بر عهده داشت، استعفا میداد و یا در حالت منطقیتر لب به اعتراضات گسترده میگشود و یا از حضور در عرصه ریاستجمهوری ایران امتناع میورزید. که البته روحانی مرتکب هیچیک از این اقدامات نشده است.
و ثالثاً سعید حجاریان باید بداند که نه مردم ایران و نه مقامات ارشد کشور ترسی از استعفای یک مقام اجرایی دولتی ندارند.
منطق و تجربه اثبات میکند که جمهوری اسلامی ایران بیدی نیست که به این بادها بلرزد و استعفای حتی رئیسجمهور هم نمیتواند ثلمهای را به ارکان آن وارد آورد.
کما اینکه حکماً سعید حجاریان میداند نه این حادثه فرضی و نه رخدادهایی مثل قهر جمعی اصلاحطلبان از انتخابات مجلس نهم، فتنهگری رئیسجمهور دولت اصلاحات، فتنهی سال 88 و 78، تلاش عدهای برای بدنام کردن نظام اسلامی در ماجرای قتلهای زنجیرهای، توطئه بیت مرحوم منتظری، ترور یک روزه رئیسجمهور و نخستوزیر فقید ایران و نه حتی جنگ تحمیلی 8 ساله، هیچیک نتوانسته است ایران و مردمش را از مسیر پیشرفت منحرف سازد چه رسد به استعفای یک مقام اجرایی که یک روز آمده و یک روز هم حتماً باید برود.
و لذا با سخنپراکنی درباره وقوع احتمالات شاذ سیاسی در ایران کسی به یأس و افلاس تئوریک مبتلا نمیشود.
درباره اعتراف حجاریان به اینکه جریان سیاسی خاص از زور بیچیزی مجبور به حمایت از رئیسجمهور روحانی شده است نیز باید بیان کرد که وی راست میگوید اما نه همهی راست را.
و این مسئله بیش از همه باید مد نظر رئیسجمهور محترم و پاستورنشینان فعلی باشد.
حقیقت ماجرا آنست که اصلاحطلبان پس از احتمال ردّ صلاحیت آقای هاشمی، به دلیل اینکه هیچ کاندیدایی را برای خود در انتخابات 92 متصور نبودند، قصد داشتند در دولت یازدهم نیز نقش اقلیت منتقد را ایفا کنند و لذا خود را به دست تقدیر سپرده بودند.
در این زمینه حتی یک مقام اجرایی کابینه فعلی نیز زمانی بعنوان یک اصلاحطلب در نشریه آسمان از این گفته بود که اصلاحطلبان اساساً حتی در حال فکر کردن به حضور یا عدم حضور در انتخابات 92 هستند!
آنها حتی انتخابات سال 92 را نیز با اینکه احتمالی 50 درصدی برای ردّ صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی قائل بودند، از قبل مدیریت شده خوانده بودند (اشاره به اظهارات مرعشی در گفتوگو با ویژهنامه سال 91 روزنامه اعتماد) و این مسئله در کنار فشار به آقای عارف برای انصراف از کاندیداتوری رخ داد تا آنها خود را منزّه از انتخابات 92 جلوه دهند و پیکره نحیف اصلاحطلبی که پس از فتنه 88 نیز رمقی برایش باقی نمانده بود، از تنش انتخابات 92 آسیب نبیند.
(نسخهای که آنها نظیرش را در انتخابات مجلس نهم نیز تجربه کرده و با قهر از انتخابات – که میدانستند در صورت حضور در آن، هم دچار ردّ صلاحیت قانونی چهرههای خود و هم شکست از افکار عمومی میشوند – به حیات خود بدون حضور در مناصب سیاسی کشور ادامه دادند. جالب آنکه اصلاحطلبان بعدها عنوان کردند که اگر در این انتخابات شرکت میکردند پیروز میشدند!)
اصلاحطلبان که حتی از حمایت رسمی از روحانی هم اِبا کرده بودند تا پس از ردّ صلاحیت آقای هاشمی هیچ شکی در تنزّه انتخاباتی آنها در میان افکار عمومی باقی نماند اما با انتخاب ناگهانی رئیسجمهور روحانی فضا را اندکی مناسب دیده و به ناگاه خود را بعنوان عاملیت اصلی رأیآوری وی معرفی کردند.
و از اینجای ماجراست که حجاریان راست میگوید و به این نکته مهم در معنا اشاره میکند که جریان سیاسی خاص در حال استفاده از تئوری بادکشماهیهاست (ماهیهایی که به بدن ماهی بزرگتر میچسبند و از ماندهی غذای وی ارتزاق میکنند) و اساساً آلترناتیوی هم به جای روحانی ندارد که بخواهد با توسل به او در سپهر سیاسی ایران مطرح باشد.
چه اینکه مشخص است اگر مدعای حمایت از دولت از جریان خاص گرفته شود، با توجه به مقولاتی مثل حصر، پروندههای سال 88 و 14 سال شکست از افکار عمومی در تمام انتخاباتهای برگزار شده؛ دیگر اساساً دلیل مهمی برای فعالیت سیاسی آنها باقی نمیماند.
حجاریان همچنین بسیار زودهنگام و دور از قاعده، کاندیدای اصلاحطلبان در انتخابات 96 را معرفی کرد.
زودهنگام نه از آن رو که این مسئله مشخص نبود بلکه از آنرو که معلوم نیست رابطه شکننده فعلی میان جریان سیاسی خاص و دولتیّون به چه فرجامی در میزان قضاوت افکار عمومی مبتلا شود.
البته سخن حجاریان کنایه و تشری به عارف و صادق خرازی و کسان دیگری از اصلاحطلبان هم ارزیابی میشود که به گواه برخی نشانهها، یا به حضور خود در انتخابات دولت دوازدهم میاندیشند و یا در تصور این هستند که میتوان در آن انتخابات یک کاندیدای اصلاحطلب معرفی کرد.
این افراد باید بپذیرند که بزرگان ستادی جریان خاص هرگز حاضر به ریسک درباره انتخابات دولت بعدی یعنی دوازدهم نیستند و روحانی حتی اگر دستور تبعید دستهجمعی تمام آنها را هم صادر کند اما آنها از هماکنون به ریاستجمهوری دوباره روحانی رضایت دادهاند.