*امام خمینی خطاب به امریکا: به توچه،مملکت را هرجور دلمان میخواهد اداره میکنیم!
الآن، همین حالا که ما نشسته ایم اینجا، شما احتمال بدهید که در ایران چندین جا زد و خورد است؛ مسلسل است. ما میگوییم که نمیخواهیم که شما ما را به «درواز? تمدن» برسانید؛ شما بروید بیرون، ما خودمان میدانیم. امریکا برود؛ مستشارهای امریکا بروند. اگر مستشارهای امریکا رفتند، ما خودمان زندگیمان را اداره میکنیم؛ ما خودمان اداره میکنیم؛ چه کار دارید شما؟ شاه هم میخواهد که «رشد» بدهد، ما این رشدی که ایشان میخواهند بدهند، نمیخواهیم. ما اگر توانستیم، خودمان خودمان را رشد میدهیم. اگر نتوانستیم ما خودمان میخواهیم، ما یک دسته اشخاص رعیتی هستیم که میخواهیم خودمان روی زمین خودمان گندم یا جو بکاریم، و خودمان بخوریم. شماییکه آقای امریکا هستی و از آن طرف دنیا آمدی این طرف، دستت را گذاشتهای و هم? مخازن ایران، مخازن نفت و مس و همه چیز، فولاد و همه چیز ایران را دارید میبرید؛ شما دستت را بردار، ما خودمان اینها را هرجور دلمان میخواهد چه[اداره]میکنیم. میگوید: نمیتوانید! خوب به تو چه؟ من عبایم را نمیتوانم درست بپوشم، به شما چه ربط دارد؟ حالا شما بیایید عبای من را بگیرید، چون من نمیتوانم عبایم را بپوشم؟ و حال آنکه دروغ میگویید؛ شما نمیگذارید.
* شما نمیگذارید که ما رشد کنیم
ما هفتاد سال یا بیشتر است که دانشگاه داریم، از زمان امیرکبیر تا حالا ما مدرسه داشتیم، دانشگاه داریم، نگذاشتید که این دانشگاهها درست درس بخوانند. فرهنگ ما فرهنگ استعماری است. فرهنگی است که درست کردند آنها برای ما؛ دیکته کردند. نمیگذارند جوانهای ما تحصیل بکنند. آنها نمیگذارند که ما رشد بکنیم. آنها دستشان را بردارند، ایرانی کمتر از اینها نیست. ایرانی هم رشد میکند، اما شما نمیگذارید که ما رشد کنیم؛ برای اینکه اگر ما رشد کنیم منافع شما در خطر است. شما میخواهید هم? شرق را بخورید و هم? شرق را عقب نگه دارید. عقب نگه داشتن برای خوردن مال شرق است. و شما شرق را دارید عقب نگه میدارید که هر چه دارند، بخورید. هر جا یک مأموری گذاشتند سر آن؛ در مملکت ما هم که «مأمور برای وطن» آقای شاه است که میبینید چه کرده و چه میکند.
آمریکا نباید باشد
ما منطقمان، منطق اسلام، این است که سلطه نباید از غیر بر شما باشد.[1][6]نباید شما تحت سلط? غیر بروید. ما هم میخواهیم نرویم زیر سلطه. ما اصل گفتنمان این است که امریکا نباید باشد. نه امریکا تنها، شوروی هم نباید باشد؛ اجنبی نباید باشد. منطق ما این است و فریاد ما هم همین است. با این منطق اگر بحث کسی دارد، بکند. دیگر شاخ و برگ و توی این روزنامههایی که تبلیغات میکنند و به حسب آنطوری که میگویند صد میلیون دلار شاه برای تبلیغات میدهد؛ برای حفظ موجودیت خودش صد میلیون دلار در هر سال خرج میکند! البته توی روزنامهها این حرفها در میآید: آخوندها چیز هستند، رجعی هستند؛ آخوندها کهنهپرست هستند؛ آخوندها، نمیدانم چه هستند این آخوندها. بعد هم میروند سراغ اینکه اسلام این جوری است. هم اسلام را بد معرفی میکنند؛ هم آخوند را بد معرفی میکنند. چرا؟ برای اینکه آنی که در مقابل اینها بایستد، اسلام است. آن کسی که میخواهد پیاده کند آن را، آخوند است. آنها نمیخواهند این مطلب واقع بشود. آنها میخواهند که اسلام را بد معرفی کنند، مردم از اسلام برگردند و آخوند هم که کنار برود، باقی بماند خودشان و هر کس که دلشان میخواهد.
صحیفه جلد4 / 29 مهر 1357
*آمریکا را دشمن شماره یک میشناسیم
سؤال خبرنگار مجله تایم:[احساسات ضد امریکائی در ایران وسیع است، امریکائیان هم به نوبت خود از ایران عصبانی هستند، دورنمای روابط دو جانبه را پس از قطعنامه شورای امنیت چگونه میبینید؟]
جواب:احساسات ایرانیان علیه ملت امریکا نبوده، بلکه دولت امریکاست. ما سالها از بیعدالتی فریاد میزدیم و از اختناق شکایت داشتیم. اما امریکا شاه را بر تخت نشاند یعنی در 1941 متفقین او را به جای رضاخان که نوکر انگلیس بود نشاندند و دولت امریکا در برابر مخالفت مردم ایران پیوسته از او حمایت کرد. شاه همه منابع ما را غارت کرد، شرف ملی ما، سرمایههای ما، استعدادهای جوانان ما را بر باد داد، بدین ترتیب ایرانیان نمیتوانند نظر خوبی به دولت امریکا داشته باشند و اخیراً ملت ما به این نتیجه رسید که دولت کارتر، به اصطلاح سفارتخانه خود را به صورت پایگاهی برای جاسوسی و توطئه علیه ایران درآورده است. جاسوسان تحت عنوان مأموران سفارت فعالیت میکردند و اکنون که ملت ما این حقیقت را دریافته، امریکا را دشمن شماره یک خود میشناسد. به عقیده ما، ملت امریکا به خاطر رفتار دولتشان در ایران، به هیچ وجه قابل سرزنش نیستند. اگر امریکا بخواهد از طریق دخالت نظامی یا محاصره اقتصادی و یا شیوههای ارعاب، ما را از عدالت محروم کند، هرگز بحران حل نشده و در اندیشه مردم باقی خواهد ماند. مردم امریکا نباید بگذارند کارتر چنین شیوهای را ادامه دهد، در غیر اینصورت ملت ما متدرجاً تصور خواهد کرد که مردم امریکا هم در سوءنیت کارتر نسبت به ایران سهیمند. راه دیگری که در برابر دولت امریکا وجود دارد این است که به اقدامات ناصوابی که در ایران کرده اعتراف کند. از دیدگاه ما راهحل بحران، تحویل شاه مخلوع به ایران و اقداماتی برای جبران ضایعاتی است که دیکتاتوری او بر ملت وارد آورده است. البته ضایعاتی جبرانناپذیر هم وجود دارد منجمله شهادت صد هزار نفر در مبارزه علیه شاه، نیرو و استعدادهای انسانی که در راه سرنگونی او به کار گرفته شد قابل اعاده نیست، اما ما انتظار پس دادن ثروتهایی را داریم که از این ملت غارت کرده است. در صورتی که ملت ایران قانع شود که رئیس جمهور شایستهای به جای کارتر مایل به انجام عمل ناروا علیه ما نیست، میتواند رفتاری عادی با امریکا داشته باشد، آن نوع روابطی که ما با دیگر کشورها داریم.
صحیفه جلد12 / 15 دی 1358
*امید این را نداریم که دولت امریکا نظرش از ما برگردد
سؤال:احساسات ضد امریکایی شدیدی که در ایران ایجاد شده است و احساسات مشابه ضد ایرانی که در امریکا هست حضرت امام آیند? روابط ایران و امریکا را در صورت حل شدن بحران فعلی چطور خواهند دید؟ آیا دشمنی بین دو کشور برای یک نسل و احساسات تند برای یک نسل ادامه خواهد داشت؟
جواب:اما این که، گفتید که در این جا احساسات ضد امریکا هست این جا احساسات ضد دولت امریکا هست. این جا آن وقت هم که میگویند امریکا مقصودشان دولت امریکاست و احساسات نسبت به ملت امریکا نیست. حالا آن جا چه وضعی دارد نمیدانم و من احتمال میدهم که آنها تبلیغات دامنهداری که همه جا کردند و خصوصاً صهیونیستها تبلیغاتی به ضد ما کردند اسباب این شده است که یک مقدار از ملت امریکا اذهانشان مشوب شده است و آنها گمان میکنند که حرفهای آنها صحیح هست. روی این مسئله ممکن است که احساسات آنها نسبت به ایران آنطوری است که گفته میشود که اگر حقایق فاش بشود و ما بتوانیم به وسیل? اشخاص، به وسیل? مطبوعات و رادیو و تلویزیون و اینها بتوانیم که برگردانیم و حقایق آنطوری که هست به آن جا منعکس بکنیم، آن وقت احتمال بسیار هست که ملت امریکا نظرش برگردد و بشود نظیر نظر ما به آنها که نظر بد نیست، آنها هم نظرشان به ما آن طور بشود.
البته امید این را نداریم که دولت امریکا نظرش از ما برگردد و نظر خوب بشود برای این که دولت امریکا منافع زیاد از دست داده است و بدتر از او آن جوّی که پیش آمده است، در بسیاری از جاها آن جوّ سیاسی که پیش آمده است، آن حیثیت سیاسیاش[را]هم امریکا، دولت امریکا از دست داده.
بنابراین آنها یک نظر بدی به ما دارند از باب این که ما را دشمن خودشان میدانند و ما در عین حالی که داد مظلومی میزنیم که ما در ظرف سی و چند سال که این شاه بوده در این جا و آنها این را در این جا نصب کردند، چنانکه خود محمدرضا این را اقرار کرد که بعد از این که متفقین آمدند در این جا ـ که آن وقت یکی روزولت بود که آمد ـ آنها صلاح دیدند که من و خانواده ما در این جا باشیم که از اول همان طور که پدر او را انگلیسها آوردند در ایران، خود این[را]هم متفقین یعنی این سه دولت متفق اینها آوردند و مسلط کردند بر ما. خوب ما میبینیم که دولت امریکا بر ما مسلط کرده است یک کسی را که تمام حیثیت ما را، چه ذخایر ما را و چه نیروی جوانهای ما را و چه جهات دیگری که ما داشتیم اینها ما را تقریباً خلع سلاح کردند، از این جهت ما نظرمان نسبت به دولت امریکا و ملت ما هم نظرشان به ملت امریکا نظر خوب نیست.
خصوصاً که اخیراً معلوم شد که امریکا در این جا، در ایران یک جایی را به اسم سفارت محل جاسوسی قرار داده، نه فقط جاسوسی برای ایران، بلکه جاسوسی برای منطقه و اشخاصی که جاسوس هستند به اسم اجزای سفارت در این جا مشغول جاسوسی شدند. حالا که ملت ما این را فهمیده است دیگر امریکا، را یعنی دولت امریکا را یک دشمن شماره یک برای خودش حساب میکند و ملت امریکا در نظر ما گناهی ندارند از این باب، لکن باید خودشان بدانند که دولت امریکا همان طور که به ما ظلم کرده است و بد[کرده است]به ملت[امریکا]هم ظلم کرده است. به ما ظلم کرده از باب این که همه چیز کشور ما را به وسیل? عاملش که عبارت از محمدرضاست از بین برده، به آنها ظلم کرده از باب این که شرافت آنها را در معرض خطر انداخته. الآن شرق نسبت به ملت امریکا هم ممکن است که بدبین بشوند و این را کارتر دارد این کار را میکند و باید ملتامریکا خودش را دریابد، بفهمد این معنا را که با بودن کارتر در رأس ریاست جمهوری، رئیس جمهور بودن او برای امریکا یک خطر بزرگی است و آن خطر این که شرافت ملت امریکا به دست این آدم از بین برود. بنابراین راجع به بعد از این قضایا و حل[آن]، باید ما ببینیم چه جور حل میشود قضایا. الآن ما نمیتوانیم حدس بزنیم که چه جور حل میشود تا پیشبینی کنیم که اگر حل شد چه خواهد شد.
یک وقت میبینید که حل میشود به این که ایشان نظامی میآورد و ـ عرض میکنم که ـ فرض کنید حصار اقتصادی و انحصار اقتصادی، ما را به مضیقه قرار میدهد و بعد هم با قلدری و با زور و با وادار کردن هم? کشورهایی که با او دوست هستند ما را منزوی میکند و حل این نیست، این عقده زیادتر است، حل شدنی نیست به این معنا. یک وقت این طور میشود که آخرش ما نمیتوانیم، قدرت نداریم که آن کاری را که میخواهیم انجام بدهیم، اگر آن طور بشود، این عقده باقی میماند و دیگر تا آخر هم قابل حل نیست و اگر اینها درست توجه بکنند به این که کار خطا بوده است تا حالا، بردن یک نفر جانی را در امریکا یک خطا بوده، این خطای اولش را باید حساب کنیم، نصب کردن یک جانی را بر یک ملتی این یک خطا بوده، این که میگوییم جانی برای اینکه این پسر رضاخان بود که همه میدانستند چکاره هست و بچ? گرگ هم گرگ است. یک خطا این بوده است که این را به ما تحمیل کردند، به ملت ما تحمیل کردند.
یک خطای دیگر این بوده است که همهشان تا آخر دنبال? همان عمل اول را گرفتند و به وسیله او ما را غارت کردند این هم یک خطا بوده. یک خطا این بوده است که بعد از این که ما میخواستیم ایشان را ساقط کنیم یعنی ملت ما، بنابراین گذاشته بود که این رژیم نباشد و این محمدرضا نباشد، اینها پافشاری میکردند که این باشد، زیاد هم پافشاری میکردند. این هم یک خطا، یک خطا این که حالا بعد از این که ملت غلبه کرد و اینها نتوانستند نگهش دارند و رفت به خارج، اینها این آدم جانی که دیدند که یک ملتی با او مخالف است و این طور مخالفت کرده، خطای بزرگ این بوده است که این را برداشتند بردند به اسم انساندوستی به امریکا.
گمان ندارم که حتی ملت خودشان هم باورشان بیاید که قضیه، قضی? انساندوستی است. انسان پیش آنها اصلاً مطرح نیست، انساندوستی پیش اینها اصلاً مطرح نیست. اینها حاضرند که برای خاطر یک استفادهای یک مملکت را از بین ببرند، اینها یک بمب بیندازند یک جایی دویست هزار نفر را بکشند برای این که یک نفعی ببرند. اینهایی که وضعشان این طور است ... کسی باورش نمیآید به این که اینها انساندوستند و حالا هم برای انساندوستی این آدم را بردند. اینها برای این است که این را تقریباً باید بگوییم دزدیدند بردند که مبادا گرفتار بشود به دست ما، نه از باب این که اگر گرفتار شده است ... مثلاً مردم میکشندش نه، این هم مطرح نیست پیش آنها، آن مطرح هست که معلوم بشود که این به دست کی این کارها را کرده، وقتی که بیاید این جا ما او را محاکمه کنیم و محاکمه کردیم معلوم بشود کارهایی که انجام گرفته است به دست او و به دست رؤسای جمهور و به دست خود آقای کارتر، اینها کشف بشود. اینها نگران کشف این مطلب هستند و آن هم کشف این مطلب ممکن است نتیجهاش به نظر آنها این باشد که اگر معلوم شد که یک رئیس جمهوری این طور کارهای خلاف را میکند ملت امریکا دیگر به او رأی ندهند.
تمام مقصد آقای کارتر به نظر ما این است که میخواهد دفعه ثانی هم رئیس جمهور بشود و ایشان برای خاطر یک پنج سال مثلاً یا شش سال رئیس جمهور شدن دارد این کارها را میکند؛ اولاً حیثیت امریکا را دارد از بین میبرد و ثانیاً در دنیا همچو منعکس بشود که اینها این قدر جانی هستند که یک نفر جانیای که تمام حیثیت یک مملکت را در سی و چند سال از بین برده این را بردند نگه داشتند و میگویند که نه، این باید این جا باشد و آن وقت هم آقای انساندوست ما را در مضیقه حصر اقتصادی میخواهد قرار بدهد که یک ملتی مثلاً فدا بشوند از باب این که یک مریضی زنده بماند!
ما نمیتوانیم این را باور کنیم این اگر انساندوست بود خوب! این سی و پنج میلیون هم انسانند، ویتنام هم انسان بودند و سایر جاها هم انسانند، لبنان هم همین طور، خوب! ما میبینیم که اینها با چه جنایاتی الآن در لبنان دارند[سرکوب]میکنند و به تأیید آقا هست، ایشان هست. بنابراین، مسائل این است، حل شدن به آن معنایی که ما میخواهیم که نمیشود به این طور راحت. ما آن طوری که میخواهیم این است که ایشان این را بفرستند این جا و آن جنایاتی که به ما وارد شده به دست آنها، آن را جبران بکنند و چیزهایی که از ما بردند جبران بکنند، البته یک چیزهایش هم قابل جبران نیست برای این که ما قریب صدهزار نفر شاید کشته داده باشیم این دیگر قابل جبران نیست که بیایند آن را جبرانش بکنند نیروی جوانی ما را، نیروی انسانی ما را از بین بردند این جبران شدنی نیست. لکن آن مقداری که میتوانند جبران کنند آنهایی که از ایران به یغما بردند آنها را میتوانند جبران بکنند اگر جبران بکنند و توجه به این داشته باشند که دیگر، این عصر، عصر سابق نیست و ایران در این زمان غیر ایران است تا زمان رژیم سابق[ممکن است اختلاف حل شود].
ایران تحول پیدا کرده است یک جور دیگر شده است و این یک معجزی بوده است که واقع شده است. انسانهایی بودند که بازارها را با یک نفر پاسبان اینها میتوانستند ببندند، بازارها را میتوانستند امر کنند که بیرق بزنید برای فرض کنید که 4 آبان، یک پاسبان که میآمد مردم هیچ نمیتوانستند در مقابلش کاری بکنند لکن معجزهای واقع شد و متحول شدند این مردم به یک مردمی که با مشت گره کرده جلوی تانک رفتند و جلوی توپ رفتند الآن هم حاضرند. الآن هم کفن میپوشند و میآیند به این جاها که ما میخواهیم شهادت بدهیم، شهادت را میخواهیم یک ملتی که این طور شد دیگر نمیشود به او تحمیل کرد.
از اشتباهات آقای کارتر یکی هم این است که عمق این تحولی که در ایران پیدا شده نتوانسته ادراک کند، خیال میکند که این ملت همان ملت است که یکی را بگذارند ... مأمورش کنند میتواند دیگر این جا زندگی کند یا اگر فرض کنید که یک شلوغیای پیدا بشود و بُریدند این جا و یک نفر را تحمیل به ما کنند خیال میکنند که میشود آن دیگر این جا زندگی بکند.
این را اگر بفهمند که نه، ایران وضعش وضعی شده است که دیگر زیر بار این طور مصائب نمیرود، آن وقت ممکن است که تعدیل کنند افکار خودشان را، متنزل بشوند از آن چیزی که دارند و ـ دولت امریکا ـ ملت امریکا هم کارتری که ما با او خوب نیستیم کنار بگذارند و یک رئیس جمهور صحیحی سر کار بیاورند آن وقت ممکن است که ایران هم وقتی دید آنها نمیخواهند که به آن ظلمی بکنند با آنها هم روابط داشته باشد مثل این که با سایر جاها روابط دارد.
صحیفه جلد 11/ 24 اذر1358
*شاه هم به آمریکا و انگلیس و...تکیه کرده بود
شاه هم تکیه کرده بود بر امریکا و انگلیس و چین و اسرائیل و هم? اینها. لکن تکیهگاهها سست است. آن تکیهگاهی غیرسست و سنگین و مستحکم است که خدا باشد. خدا تکیهگاه است. و من به ایشان[یاسر عرفات]و به ملت خودم و به ملت ایشان این توصیه را میکنم همیشه، به اینکه همیشه خدا را در نظر داشته باشند و نظر به این قدرتها نداشته باشند؛ اعتماد بر مادیات نکنند بلکه اعتماد بر معنویات بکنند. قدرت خدا فوق هم? قدرتهاست. و لهذا ما دیدیم که ملتی که مستضعف بود و هیچ نداشت بر تمام قوا غلبه کرد، و انشاءاللّه میکند. و ما از هیچ چیز نمیترسیم وقتی که با خدا باشیم؛ برای اینکه اگر کشته بشویم و با خدا باشیم سعادتمندیم و اگر بکشیم هم سعادتمندیم
صحیفه جلد 6/ 28 بهمن 57