استارت پیشرفت:
پیروزی در یک سلسله تهاجمات به کره و چین و سپس اشغال کره در سال 1910، روحیه توسعه طلبی را تقویت کرد. ژاپن با در هم شکستن ناوگان روسیه در نبرد سال 1905 به عنوان یک قدرت نظامی در جهان پذیرفته شد. شرکت در جنگ جهانی اول در کنار نیروهای متفقین علیه آلمان، در دستور کار نظامیان مغرور قرار گرفت. در نتیجه پیروزی در جنگ جهانی اول، نفوذ ژاپن در آسیا، بویژه در چین تقویت شد و به عنوان یکی از 5 دولت بزرگ در کنار انگلستان، فرانسه، روسیه و آمریکا، در جامعه ملل پذیرفته شد.
از زمان حمله به چین، آثار میلیتاریسم در کلیه شئون اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشور آشکار شد و اقتصاد جنگی بر ژاپن حاکم شد. در سال 1940 با انحلال احزاب ساسی و بی اثر کردن کابینه، دیگر نیروی مقاومی در برابر نظامیان وجود نداشت.
فشار بیش از حد برای نظامی کردن منابع و قرار دادن کبیه امکانات ملی در خدمت مقاصد جنگی، با نظام اقتصاد سرمایه داری ژاپن به تضاد می رسید و به تدریج تولیدات معدنی و کالاهای دیگر کاهش می یافت.
تحریم های اقتصادی آمریکا و انگلستان و متحدان انها برای پیشگیری از فتوحان آسیایی ژاپن و آغاز جنگ جهانی دوم مشکلات فراانی برای این کشور که به شدت به واردات مواد خام وابستگی داشت، بوجود آورد.
شکست کامل و تسلیم بدون شرط ژاپن به متفقین و سپس اشغال خاک این کشور از طرف آنان به مدت 7 سال تجربه ای غیر منتظره و سنگین برای ملتی به شمار می رفت که خود را شکست ناپذیر می دانستند.
اما مردم ژاپن پبول شکست را دلیل متوقف کردن برنامه های پیشرفت اقتصادی نمی دیدند. وگرنه می بایست همانند مستعمره ای فقیر و وارد کنند مالا و مواد غذایی از آمریکا و دیگر کشورها باقی می ماندند.
سنت کار بسیار و تحمل شدید و همبستگی اجتماعی نه تنها در اثر شکست از هم نپاشید، بلکه بخاطر اتحاد دوران جنگ و سپس اشغال کشور، تقویت شد و باعث شد از پایان جنگ تا کنون در بیشتر انتخابات پارلمان و نخست وزیری جناح راست با سیاست های زیر به قدرت دست یابد:
ـ مخالفت با کمونیسم و ایجاد هراس دائم از گسترش آن و جلوه دادن افراطی قدرت نظامی شوروی و تهدید دائم آن برای امنیت ژاپن و تبلیغ شعار « در خط اول مبارزه با کمونیسم قرار داشتن ژاپن » و استفاده از زمینه های تاریخی خصومت با شوروی
ـ پیوستن به بلوک غرب و بویژه آمریکا به عنوان متحدی که امنیت ژاپن را در برابر خطر شوروی حفظ می کند
احیای ارزش های سنتی و ملی، تقویت امپراطوری و ایجاد ارتباط بین وجود امپراطور و هویت ملی ژاپن و بازگشت به گذشته به عنوان سرچشمه توفیق امروز.
ـ احیای مذهب شینتو که همواره در خدمت ناسیونالیسم و جناح راست بوده است و پس از جدایی دین از حکومت، بر اساس قانون اساسی بعد از جنگ ظاهرا تا مدتی به کنار رانده شده بود. جناح راست با تقویت مذهب شینتو به عنوان یک دین ملی، بار دیگر از قدرت روحانیون و معابد در جهت ایجاد وحدت و تجانس ملی سود می جوید و بودیسم را که صاحب بیشترین تعداد گروندگان در بین مذاهب ژاپن است و بیشتر جنبه روحانی و بی نیازی و غیر سیاسی دارد، نادیده می گیرد.
آموزش ناسیونالیسم و ملیت گرایی حاد به دانش آموزان و کنترل تعلیمات و کتب درسی برای حذف تاریخ تهاجم ها و تجاوزهای ژاپن به کشورهای دیگر.
ـ تلاش در تعبیر و تغییر قوانین و اصول مخالف با رشد ارتش و مقابله با گروهها و افکار تسلیحاتی شدن ژاپن و گسترش کمی و کیفی ارتش.
ـ ژاپن موفق گردید که تنها به اتکا مازاد تولیدات تولیدات بخش کشاورزی و بدون توسل به صدور سرمایه های میهنی و مردمی (منابع طبیعی)، و یا اتکا به کمک های استماری بیگانه سرمایه ی مورد لزوم توسعه بخش صنعتی اقتصاد را فراهم آورد.
فرهنگ تولید همه چیز در محل و زندگی در حد امکانات تولیدی داخلی به تامین امنیت اقتصادی ژاپن انجامید. ژاپن طی بیش از نیم قرن گذشته تمام تلاش خود را مصروف چهار اصل نموده است:
1- واردات مواد خام از خارج
2- تولید کالا در محل
3- مصرف مالای وطنی
4- صادرات کالای مازاد وطنی
در حال حاضر ژاپن دارای یک اقتصاد صنعتی مبتنی بر بازار است. ژاپن کشوری است که از نظر منابع طبیعی فقیر است و صنعتی شدن مهم ترین ابزار توسعه آن بوده است.
نظام سیاسی ژاپن نیز به موجب قانون اساسی 1947 سیستم پارلمانی دارد و دایت ملی یا پارلمان عالی ترین ارگان حکومتی است و هیئت وزیران در اداره کشور بالاجتماع در قبال آن مسئولیت دارد و تفکیک قوای مقننه، مجریه و قضائیه تضمین شده است.
علل پیشرفت ژاپن را می توان در چند مورد خلاصه نمود:
نیرو و کشش و توان کار بسیار و پایداری در شرایط سخت.
انظباطی بودن که منچجر به همکاری می شود.
کنجکاوی و سیری ناپذیری در مقابل دانستن.
دارا بودن شیوه هنری خاص.
جنبه مفهومی الگوی اقتصادی ژاپن:
پیشرفت اقتصادی ژاپن، متغیر وابسته ای است که با متغیر های مستقل زیر رابطه مفهومی دارد:
واردات مواد خام از خارج
تولید کالا در محل
مصرف مالای وطنی
صادرات کالای مازاد وطنی
در واقع می توان چهار متغیر مستقل بالا را به عنوان مدل پیشرفت اقتصادی ژاپن در نظر گرفت. ژاپن کشوری است که به واردات مواد خام محتاج می باشد. اما این کشور یک مصرف کننده صرف مواد خام وارداتی نبوده است بلکه مواد خام را به کالا تبدیل نموده و به مصرف رسانده و مازاد آن را صادر کرده است.
بسیاری از کشورهای در حال توسعه از لحاظ واردات مواد خام وضعیتی مشابه ژاپن دارند، اما هرگز به پیشرفتی چون پیشرفت ژاپن نائل نیامده اند. علت این امر را شاید بتوان در اهمیت صرف به مدل اقتصادی دادن و بی توجهی به جنبه های دیگر ساختار نظام ژاپن یافت.
الگو، فراتر و گسترده تر از مدل است. شاید بتوان در الگو مشخص نمود که چرا این کشورها علیرغم پیروی از مدل اقتصادی ژاپن، نتوانسته اند پیشرفته باشند. مدلی که بالا به آن اشاره شد، یک مدل اقتصادی است، که تنها به تامین امنیت اقتصادی ژاپن انجامید. مدل فوق بدون در نظر گرفتن اجزای دیگر ساختار نظام ژاپن تقریبا غیر قابل اجرا می باشد. نمی توان نقش سنت کار بسیار و تحمل شدید، همبستگی اجتماعی، ناسیونالیسم و حتی نقش اتحاد با غرب را نادیده گرفت.
یک کشور می تواند برای پیشرفت اقتصادی یا سیاسی مدل ژاپن را برگزیند، اما آیا در عین حال می تواند سنت کار بسیار و تحمل شدید، همبستگی اجتماعی و ناسیونالیسم را هم زمان در فرهنگ خود نهادینه کند ؟
در الگوی ژاپن می توان متغیر های مستقل زیر را در نظر گرفت:
ناسیونالیسم و آموزش آن
احیای سنت ها و آداب و رسوم ملی
ایجاد همبستگی اجتماعی
تولید همه چیز در محل و زندگی در حد امکانات تولیدی داخلی
بالا بردن توان نظامی کشور
اتحاد با غرب
به راحتی می توان میان متغیر های فوق رابطه برقرار نمود. ناسیونالیسم و سنت موجب بوجود آمدن همبستگی اجتماعی می شوند. همبستگی احتماعی باعث بوجود آمدن فرهنگ کار بسیار و تحمل شدید می گردد که به تولید در شرایط سخت و زندگی در حد امکانات می انجامد. بالا بردن توان نظامی کشور از یک سو از طریق اتحاد با قدرت های غربی میسر می گردد و از سوی دیگر توان نظامی و اتحاد، موجب ایجاد امنیت برای جامعه ژاپن می گردد.
نهایت امر به تئوری تصمیم گیری در مدل و الگوی ژاپن می رسیم. بحث در این مورد را با سوالی آغاز می کنیم. آیا فرمان انقلاب میجی باعث ایجاد تحلات در ژاپن گردید ؟ نقش اراده و خواست مردم در تعیین سرنوشت شان چگونه بوده است ؟
معیار خوب و عادلانه بودن دولت توانایی آن به تامین منافع عمومی است، از آنجا که همچنان فرمان میجی در دستور کار تمامی ژاپنی ها قرار دارد و مردم همچنان به احزاب دست راستی رای می دهند، می توان نتیجه گرفت که توزیع ارزش ها در جامعه ژاپن علاوه بر اقتدار آمیز بودن، بنابر خواست عمومی شهروندان نیز بوده است.
در واقع این مردم بوده اند که بواسطه تقاضا ها و حمایت هایشان، به حاکمانی که تصمیمات شان منطبق با محیط بوده است، اجازه حکمرانی داده اند.
الف:علل پیشرفت:درپیشرفت وتوسعه ژاپن علل وعوامل چندی دخیل بوده است. از جمله: |
الف:علل پیشرفت:درپیشرفت وتوسعه ژاپن علل وعوامل چندی دخیل بوده است. از جمله:
1- اهمیت دادن به مقوله تعلیم وتربیت:درمیان کشورهای صنعتی جهان کشور ژاپن به عنوان نمونه بارزی مطرح است که با استفاده از تعلیم وتربیت توانسته در ساختارهای اجتماعی،اقتصادی وفنی خود بالاترین میزان تغییر وتحول را ایجاد کند.ژاپن برخلاف کشورهای اروپایی در زمینه صنعتی شدن فرآیند تلاش وتجربه طولانی ای را تجربه نکرد،بلکه با توسعه ناگهانی نظام تعلیم وتربیت خود واستفاده از جهان به عنوان دانشگاه عمومی توانست به این درجه از رشد صنعتی دست یابد.ژاپن بعد از قرن هفدهم آموزش وپرورش را عامل اساسی رشد اقتصادی خود قراد داد.(ازکیا مصطفی؛جامعه شناسی توسعه،ص62)
2- نحوه برخورد وتعامل با فرهنگ غرب: اغلب علل ورمز وراز پیشرفت ژاپن را در برخورد با تمدن غرب جلوه می دهند که ژاپن درموقع تماس باغرب، از کمال سلامتی فرهنگی برخوردار بود ودر تجدد وصنعتی شدن راه معقولی اختیار کرد ودانسته یا ندانسته این نکته را دریافت که صنعت وتفکری که الهام بخش آنست واحدی است تجزیه نا پذیر واین دو را باید با هم فرا گرفت وآموخت.از این رو به قول»کارل لویت » فیلسوف آلمانی که در دهه سی به ژاپن رفته بود،ژاپنی ها فلسفه آلمان را بخوبی می شناختند ودرآن زمان کانت شناس وهگل شناس حتی هوسرل شناس داشتند.ژاپن مدتها تقلید را پیشه ساخت،هم تقلید علمی وصنعتی وهم تقلید شیوه تفکر را.
اما با آنکه در زمینه صنعت وتولید مبدل به قدرت جهانی شد واز تنگای تقلید بدر آمد وبه آفرینندگی صنعتی رسید.در زمینه تفکر بجز کوششهایی چشمگیر در زمینه ادبیات وهنر،به پایه آفرینندگی غرب نرسید وهیچ متفکری از آن سرزمین برنخاست که مانند متفکران غربی درباره عاقبت انسان ،تاریخ وسیطره تکنیکی بیندیشند وراه های نوی بگشایند.(شایگان،داریوش؛آسیا دربرابر غرب،ص60)
با این حال این فقط یک پیشرفت مادی بوده است وپا به پای آن معنویت ازآن جا رخت برمی بست تا اینکه محققان به این شیوه از زندگی ژاپنی ها هشدار داده اند:«درمورد تعادلی که ژاپنی ها میان زندگی سنتی وشیوه غربی بوجود آورده اند،باید گفت که این تعادل بسیار آسیب پذیر است.با اینکه به گفته لویت» ژاپنی ها موفق شده اند که یک زندگی دو چهره داشته باشند ودر خانه وزندگی خصوصی به راه ورسم نیاکان خود زندگی کنند ودر بیرون سوداگران اقتصادی باشند،این همزیستی موقتی است وناگزیر رو به زوال خواهد رفت،چنانکه آثار آن هم اکنون به خوبی پدیدار است. (همان ص61)
3- مدیریت کارآمد؛منطبق با نیازهای جامعه ژاپن:ووگل معتقد است: پیشرفت های ژاپنی ها بیشتر دستاورهای ساختارهای سازمانی، سیاستگذاری و برنامه ریزی درست آنهاست. شاید بتوان گفت مدیریت ژاپنی که زبانزد جهانیان است در این توفیق سهم بسزایی داشته است.
4- پر کار وسخت کوش بودن که پرکاری آنها زبانزد شده است.
5- رعایت نظم و قانون و احترام به حقوق دیگران؛
6- برنامه ریزی درست و دقیق و منطبق با واقعیتها و توانمندی کشور
7- فرهنگ استقلالطلبی (به ویژه استقلال اقتصادی)؛
8- اهتمام به کارگروهی (تیمی)
9- برخورداربودن ازنظام آموزشی کارآمد ( کیفیت بالای آموزش)
10- توجه به انضباط کاری و شوق به کار
11-,....
بسیاری از پژوهشگران علل توفیق ژاپن را به نظام آموزش و پرورش کارآ، با کیفیت و سرمایه گذاری زیاد روی پرورش منابع انسانی، سختکوشی و وفاداری افراد به سازمان هائی که در آن کار می کنند، احساس تعهد در جهت رشد و پیشرفت، فداکاری و آمادگی برای اصلاح نارسائی ها و اشتباهات خود، سازماندهی و مدیریت بسیار خوب و کارساز نسبت میدهند »
هر یک از اینها وعوامل دیگر دست به دست هم داده وپیشرفت ژاپن را رقم زده اند.
ب:آداب ورسوم ژاپنی ها:با آنکه در حال حاضرکشور ژاپن در صف ممالک مترقی جهان گام برمی دارد وپیشتاز عرصه رقابت های صنعتی واقتصادی است وبا وجود آنکه ظاهرا بیکاری، بی سوادی وفقر درآن وجود ندارد وبرای مردم سخت کوش آن رفاه نسبی وعدالت برقرار است اما به دلیل آن که ثروت وپول وقدرت آفت زاست،وتنها رفاه مادی بهروزی وسعادت مطلق را تأمین وتضمین نمی کند،لذا در کنار جنبه های مثبت وامتیازات مادی،جامعه ژاپن از جنبه ها ونکات منفی وضعف،نارساییها وبیماری های اخلاقی واعتقادی برخوردار است. وآن خرافه پرستی وباورداشت های مذهبی بی پایه است.البته به خدا اعتقاد دارند اما خداوندی که ساخته وپرداخته اوهام واساطیر وخیالپردازی های متولیان ادیان اصلی انان یعنی شینتویسم وبودیسم و... است.
اکثریت آنان پیرو مذهب شینتو هستند که خود پایه محکمی درباره خدا واصل توحید ندارد...از خرافه پرستی آنان اینکه نیای پادشاه خود را از تبار اله خورشید می دانند.
ژاپنی ها به فرمانروایشان تا مقام الوهیت احترام می گذارند واورا مظهر ملیت وهویت خویش می پندارند وجنبه ماوراء طبیعی به او می دهند وبراین عقیده واهی پای می فشارند.آنان در برابر مجسمه خدایان شینتو نیایش می کنند ،دخیلهای متنوع وفراوانی برای مشکل گشایی می بندند. فرهنگ برهنگی به تقلید از غرب در بین زنان آنان نیز وجود دارد...( حسین رزمجو، آداب و رسوم در جامعه ژاپن؛مجله کیهان فرهنگی، شماره 86 تیر 1371 -»
ج:فرهنگ مطالعه وکتاب : شیوه آموزشی آنان عمل گرا بوده ودانش آموزان درکارهای مدرسه مشارکت فعال دارند.(در این زمینه بیش از این نکاتی نیافتیم)
د:شیوه معیشت ژاپنی ها: ژاپنی ها به علت مشغله کاری زیاد اغلب در محلهای شغلی خود به سر می برند ،غذاهای خود را در رستورانها صرف می کنند ،از این رو چندان درخانه های خود نمی مانند وصرفاًبرای استراحت به منزل می روند،فرصت کافی برای خوش وبش کردن و وقت کشی ندارند بدین جهت ساعات مفید آنها نیز بسیاز زیاد می باشد.
منابع:
1.ازکیا مصطفی؛جامعه شناسی توسعه، موسسه نشر کلمه،چاپ چهارم81
2.شایگان،داریوش؛آسیا دربرابر غرب،موسسه انتشارات امیر کبیر،چاپ چهارم،82
3.حسین رزمجو، آداب و رسوم در جامعه ژاپن؛مجله کیهان فرهنگی، شماره 86 تیر 1371 -»
4.ابوالفضل بختیاری،فرهنگ آموزش در ژاپن
5.و..
برگرفته از پرسمان