مجمع الجزایرژاپن که از چهار جزیره بزرگ و هزاران جزیره ی کوچک تشکیل شده است در غرب اقیانوس کبیرو انتهای شرقی قاره ی آسیا قرار دارد،این کشور،از شرق وغرب و جنوب به اقیانوس آرام و از شمال و شمال غربی به دریای ژاپن،که کره و ژاپن را از یکدیگر جدا میکند محدود است.
ژاپن در حدود377435 کیلو متر مربع وسعت دارد،از این مقدار:253581 کیلو متر مربع جنگل،57536 کیلو متر مربع اراضی قابل کشت و 6717 کیلو متر مربع اراضی قابل سکونت و بقیه دریا چه های زیبا و رود های سریعی هستند که از دامنه های سر سبز سرلزیر می شوند.
این کشور طبق سر شماری های به عمل آمده 113490000 نفر جمعیت دارد.
هوای این کشور را می توان به طور کلی یک هوای معتدل دانست.
علل پیشرفت ژاپن:
در مراکز دانشجویی تو کیو وقتی دانشجویان خارجی دور هم می نشینند و اوضاع ژاپن رابا کشور هایشان به مقایسه می گیرند و خط آهن های روی زمینی و زیر زمینی هفت طبقه ی توکیو، برق قوی 7درصد اتمی و بی خاموشی سراسر ژاپن، وسائل ارتباط جمعی بسیار پیشرفته و صنایع شگفت انگیز آن کشور را در کنار امنیت و ثبات و آزادی و رفاه مردم آن برای همدیگرتعریف می کنند، افغانی ها از نداشتن خط آهن و تلویزیون گلایه می کنند و عرب ها از این که همه ی پول نفتشان را برای خرید اسلحه به جیب آمریکا و اروپایی ها می ریزند و ایرانی ها از بسیاری چیزهای دیگر.
تاثیر این تیکنیک پیشرفته و آن رفتار انسانی در خارجی ها آنچنان شگرف است که هیچ یک از آنان نمی توانند از تحسین این کشور و این مردم خودداری کنند.
در چنین شرایطی همه مایلیم که به رمز و علل این موفقیت هاپی ببریم.
مردم ژاپن از نژادمغول شمال آسیا هستند که با مالزی ها و اندونزی ها مختلط شده اند تا آنجا که می دانیم این ملت ها از نظر استعداد وهوش هیچ گونه امتیازی بر سایر ملل ندارند. تاریخ ژاپن نیز گویای همین حقیقیت است. شما نمی توانید در طول هزارا نسال سابقه ی تاریخی ژاپن کسانی را بیابید که از نظر فکری بر جستگی خاصی داشته باشند. مهم تراین که این کشور نتوانسته است در قرون گذشته در عرضه کردن فیلسوف،مخترع،مکتشف و دانشمندان نامی با سایر کشور های اروپایی و ممالک آسیای غربی برابری کند.
این حقیقت را یک انسان کنجکاو حتی در حال حاضر هم می تواند در ژاپن لمس کند این است که انگشت حیرت به دهان می گیری که مردم چگونه توانسته اند چنین پیشرفت کنند.بهترین روش تحقیق در یک جامعه، شناخت واقعیت های عینی در آن جامعه می باشد.
اگر بتوانیم واقعیت های موجود در ژاپن رابشناسیم،می توانیم به خوبی به علت یا علل پیشرفت آن کشور پی ببریم.
در ژاپن سنتی بودن مردم، دموکراسی واقعی، عدالت اقتصادی و بالا بودن سطح آگاهی عمومی بیش از هر چیز توجه یک انسان کنجکاو را به خود جلب می کند.
درباره سنتی بودن مردم ژاپن گفتن این موارد ضروری است.اگر ملتی در عین بهره گیری صحیح از فرهنگ و تمدن از فرهنگ و تمدن بیگانه،بیگانه زده نشود نه تنها چیزی از دست نمی دهد بلکه همواره برآنچه دارد چیز های می افزاید واز مجموع آنها وسیله ای می سازد برای عبر از تنگناها و دست یافتن به جامعه ای نیرومند واقتصادی سالم، ژاپنی ها این چنین عمل کردند تیکنیک غرب را گرفتند و با اصالت شرقی خود به تکمیل آن پرداختند. نتیجه آن شد که به پیشرفت صنعتی دست یافتند و از سیئات آن کم و بیش دور ماندند.
دموکراسی را در ژاپن به معنای واقعی کلمه می توان یافت مردم ژاپن برای بیان افکار وعقاید خود آزادی کامل دارند. برای هیچ کس هیچ گونه محدودیتی در لنتخاب راه زندگی، پیوستن به احزاب مخالف یا موافقت با روش حکومت و انتقاد از قوانین موجود یا مورد پیشنهاد دولت وجود ندارد. هر کس می تواند با کمال آزادی در مجامع عمومی یا از طریق وسائل ارتباط جمعی عقید خود را بیان کتد و انتقادات خود را عنوان نماید در خیابان های توکیو بار ها افرادی دیده می شوند که بروی سکوها یا سقف اتومبیل ها می ایستند و با بلند گوهای دستی عقاید خود را برای مردمی که دورشان جمع شده بودند تشریح می کردند و نظرات اصلاحی خود را درباره ی حکومت و مسئولین امر با مردم در میان می گذارند. نمایندگان مجلس ژاپن نمایندگان واقعی مردم هستند و خواسته های آنان را عنوان می کنند و برای تحقق اهدافشان تلاش می نمایند. آنها چاره ای جز این کار ندارند. زیرا در غیر این صورت آماج حملات و انتقادات شدید مردم خواهند شد و اعتبار و نفوذ خود را از دست خواهند داد. در سایه ی همین دموکراسی واقعی ،عدالت اقتصادی باری مردم ژاپن یک واقعیت عینی است نه یک رویای شیرین.
اینها که بر شمردیم، هر چند عوامل مهمی برای پیشرفت ژاپن هستند، اما اگر خوب در آنها دقت کنیم خواهیم دیدکه همگی با همه اهمیتی که دارند اموری هستند روبنائی که خود از عوامل مهمتری ریشه می گیرند. عامل زیر بنایی و اصیلی که سبب می شود ملتی بیگانه زده نشود و به هیچ قیمتی آزادی خود را از دست ندهد و رویای شیرین عدالت اقتصادی را به واقعتیتی عینی تبدیل کند، بالا بودن سطح آگاهی آن ملت است.
مردم ژاپن هر چند از استعداد و هوش متوسطی برخوردارند اما در اثر تلاش خستگی ناپذیرشان برای کسب هرچه بیشتر دانش ها و مهارت ها با برخورداری از تسهیلات لازم در امر فراگیری، توانسته اند سطح آگاهی های خود را به مقدار بسیار زیادی بالا ببرند. آنها آنچنان به مطالعه علاقمند هستند که حتی در بازگشت از کار طولانی و سنگین روزانه شان در حالیکه آثار خستگی را به خوبی می توان در چهره هابشان مشاهده کرد، سالن قطار های شهری را با سالن کتابخانه به اشتباه می گیرند ولحظه ای از مطالعه غافل نمی شوند.گفته می شود بیش از 50 درصد ژاپنی ها فارغ التحصیل دانشگاه ها هستند و 95 درصد آنها تحصیلات متوسطه را به پایان رسانده اند. در عین حال، مردم ژاپن به داشتن ورق پاره ای بنام لیسانس یا دکتری دل خوش نمی کنند. آنها در تحصیلاتشان بیشتر دنبال فهمیدن هستند تا به دست آوردن مدرک.
اینست که برای مطالعاتشان مرز و پایانی وجود ندارد و همیشه و در هر سنی کتاب خواندن و کسب دانش و مهارت بخشی از وقتشان را پر می کند با لا بودن سطح آگاهی مردم ژاپن را از تعداد کتاب هایی که در هر سال در آن کشور منتشر می شوند می توان استنباط کرد. تعداد کتاب های نوی که در هر سال در ژاپن منتشر می شوند، برابر است با تعداد کل کتاب های از زمان اختراع صنعت چاپ تا کنون در ایران منتشر شده اند.
در این زمینه به مطلبی که در روز نامه کیهان شماره 10318 آمده است. توجه کنید:آمار موجود می گوید:از آغاز صنعت چاپ تا کنون در حدود 50 هزار عنوان کتاب و جزوه در ایران منتشر شده است. برای مقایسه بد نیست بدانید که در آمریکا سالانه 100هزار و در ژاپن وانگلستان در حدود 50هزار کتاب تازه منتشر می شود .
بنابراین اگر مقصود از آغاز صنعت چاپ آغاز پیدایش آن باشد تا کنون 580سال از آن می گذردو اگر مقصود آغاز بهره برداری از چاپخانه در ایران باشد تاکنون 430سال از آن می گذرد.
دریغا که ملت های مسلمان با داشتن آن همه مایه فکری و ارزشهای معنوی و میراث های فرهنگی بیگانه زده شده اند و به جای این که با جهل بی خبری وداع کنند؛ به این میراث ها روی آورده اند. به میراث هایشان پشت کرده اندو به بی خبری روی آورده اند. راستی اگر آنها با بهره گیری از استعداد هایی که دارند به فرهنگ درخشان اسلامیشان تکیه می زدند و ارزشهای خود را یاد نمی بردند علاوه بر غنایشان در زمینه ی معارف پر بهای بشری پیشگامان تکینک جهان امروز نبودند؟
از یاد نبریم که ژاپنی ها فقط تکنیک دارند و از ارزشهای فرهنگی و معارف بشری ارزشمندی که داریم محرومند. این محرومیت معنوی چیزی است که خود ژاپنی ها هم به آن واقفند و از آن رنج می برند.آیا فکر می کنید اگر ما با تکیه به ارزشهای معنوی خود به پرورش استعدادها می پرداختیم و خود را با آگاهی کامل علیه یغما گران ثروت های مادی و معنویمان بسیج می کردیم، باز هم از کشور پیشرفته ای چون ژاپن عقب تر بودیم؟!
منبع : اسلام در ژاپن Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA
/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-style-parent:""; line-height:115%; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";}
استارت پیشرفت:
پیروزی در یک سلسله تهاجمات به کره و چین و سپس اشغال کره در سال 1910، روحیه توسعه طلبی را تقویت کرد. ژاپن با در هم شکستن ناوگان روسیه در نبرد سال 1905 به عنوان یک قدرت نظامی در جهان پذیرفته شد. شرکت در جنگ جهانی اول در کنار نیروهای متفقین علیه آلمان، در دستور کار نظامیان مغرور قرار گرفت. در نتیجه پیروزی در جنگ جهانی اول، نفوذ ژاپن در آسیا، بویژه در چین تقویت شد و به عنوان یکی از 5 دولت بزرگ در کنار انگلستان، فرانسه، روسیه و آمریکا، در جامعه ملل پذیرفته شد.
از زمان حمله به چین، آثار میلیتاریسم در کلیه شئون اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشور آشکار شد و اقتصاد جنگی بر ژاپن حاکم شد. در سال 1940 با انحلال احزاب ساسی و بی اثر کردن کابینه، دیگر نیروی مقاومی در برابر نظامیان وجود نداشت.
فشار بیش از حد برای نظامی کردن منابع و قرار دادن کبیه امکانات ملی در خدمت مقاصد جنگی، با نظام اقتصاد سرمایه داری ژاپن به تضاد می رسید و به تدریج تولیدات معدنی و کالاهای دیگر کاهش می یافت.
تحریم های اقتصادی آمریکا و انگلستان و متحدان انها برای پیشگیری از فتوحان آسیایی ژاپن و آغاز جنگ جهانی دوم مشکلات فراانی برای این کشور که به شدت به واردات مواد خام وابستگی داشت، بوجود آورد.
شکست کامل و تسلیم بدون شرط ژاپن به متفقین و سپس اشغال خاک این کشور از طرف آنان به مدت 7 سال تجربه ای غیر منتظره و سنگین برای ملتی به شمار می رفت که خود را شکست ناپذیر می دانستند.
اما مردم ژاپن پبول شکست را دلیل متوقف کردن برنامه های پیشرفت اقتصادی نمی دیدند. وگرنه می بایست همانند مستعمره ای فقیر و وارد کنند مالا و مواد غذایی از آمریکا و دیگر کشورها باقی می ماندند.
سنت کار بسیار و تحمل شدید و همبستگی اجتماعی نه تنها در اثر شکست از هم نپاشید، بلکه بخاطر اتحاد دوران جنگ و سپس اشغال کشور، تقویت شد و باعث شد از پایان جنگ تا کنون در بیشتر انتخابات پارلمان و نخست وزیری جناح راست با سیاست های زیر به قدرت دست یابد:
ـ مخالفت با کمونیسم و ایجاد هراس دائم از گسترش آن و جلوه دادن افراطی قدرت نظامی شوروی و تهدید دائم آن برای امنیت ژاپن و تبلیغ شعار « در خط اول مبارزه با کمونیسم قرار داشتن ژاپن » و استفاده از زمینه های تاریخی خصومت با شوروی
ـ پیوستن به بلوک غرب و بویژه آمریکا به عنوان متحدی که امنیت ژاپن را در برابر خطر شوروی حفظ می کند
احیای ارزش های سنتی و ملی، تقویت امپراطوری و ایجاد ارتباط بین وجود امپراطور و هویت ملی ژاپن و بازگشت به گذشته به عنوان سرچشمه توفیق امروز.
ـ احیای مذهب شینتو که همواره در خدمت ناسیونالیسم و جناح راست بوده است و پس از جدایی دین از حکومت، بر اساس قانون اساسی بعد از جنگ ظاهرا تا مدتی به کنار رانده شده بود. جناح راست با تقویت مذهب شینتو به عنوان یک دین ملی، بار دیگر از قدرت روحانیون و معابد در جهت ایجاد وحدت و تجانس ملی سود می جوید و بودیسم را که صاحب بیشترین تعداد گروندگان در بین مذاهب ژاپن است و بیشتر جنبه روحانی و بی نیازی و غیر سیاسی دارد، نادیده می گیرد.
آموزش ناسیونالیسم و ملیت گرایی حاد به دانش آموزان و کنترل تعلیمات و کتب درسی برای حذف تاریخ تهاجم ها و تجاوزهای ژاپن به کشورهای دیگر.
ـ تلاش در تعبیر و تغییر قوانین و اصول مخالف با رشد ارتش و مقابله با گروهها و افکار تسلیحاتی شدن ژاپن و گسترش کمی و کیفی ارتش.
ـ ژاپن موفق گردید که تنها به اتکا مازاد تولیدات تولیدات بخش کشاورزی و بدون توسل به صدور سرمایه های میهنی و مردمی (منابع طبیعی)، و یا اتکا به کمک های استماری بیگانه سرمایه ی مورد لزوم توسعه بخش صنعتی اقتصاد را فراهم آورد.
فرهنگ تولید همه چیز در محل و زندگی در حد امکانات تولیدی داخلی به تامین امنیت اقتصادی ژاپن انجامید. ژاپن طی بیش از نیم قرن گذشته تمام تلاش خود را مصروف چهار اصل نموده است:
1- واردات مواد خام از خارج
2- تولید کالا در محل
3- مصرف مالای وطنی
4- صادرات کالای مازاد وطنی
در حال حاضر ژاپن دارای یک اقتصاد صنعتی مبتنی بر بازار است. ژاپن کشوری است که از نظر منابع طبیعی فقیر است و صنعتی شدن مهم ترین ابزار توسعه آن بوده است.
نظام سیاسی ژاپن نیز به موجب قانون اساسی 1947 سیستم پارلمانی دارد و دایت ملی یا پارلمان عالی ترین ارگان حکومتی است و هیئت وزیران در اداره کشور بالاجتماع در قبال آن مسئولیت دارد و تفکیک قوای مقننه، مجریه و قضائیه تضمین شده است.
علل پیشرفت ژاپن را می توان در چند مورد خلاصه نمود:
نیرو و کشش و توان کار بسیار و پایداری در شرایط سخت.
انظباطی بودن که منچجر به همکاری می شود.
کنجکاوی و سیری ناپذیری در مقابل دانستن.
دارا بودن شیوه هنری خاص.
جنبه مفهومی الگوی اقتصادی ژاپن:
پیشرفت اقتصادی ژاپن، متغیر وابسته ای است که با متغیر های مستقل زیر رابطه مفهومی دارد:
واردات مواد خام از خارج
تولید کالا در محل
مصرف مالای وطنی
صادرات کالای مازاد وطنی
در واقع می توان چهار متغیر مستقل بالا را به عنوان مدل پیشرفت اقتصادی ژاپن در نظر گرفت. ژاپن کشوری است که به واردات مواد خام محتاج می باشد. اما این کشور یک مصرف کننده صرف مواد خام وارداتی نبوده است بلکه مواد خام را به کالا تبدیل نموده و به مصرف رسانده و مازاد آن را صادر کرده است.
بسیاری از کشورهای در حال توسعه از لحاظ واردات مواد خام وضعیتی مشابه ژاپن دارند، اما هرگز به پیشرفتی چون پیشرفت ژاپن نائل نیامده اند. علت این امر را شاید بتوان در اهمیت صرف به مدل اقتصادی دادن و بی توجهی به جنبه های دیگر ساختار نظام ژاپن یافت.
الگو، فراتر و گسترده تر از مدل است. شاید بتوان در الگو مشخص نمود که چرا این کشورها علیرغم پیروی از مدل اقتصادی ژاپن، نتوانسته اند پیشرفته باشند. مدلی که بالا به آن اشاره شد، یک مدل اقتصادی است، که تنها به تامین امنیت اقتصادی ژاپن انجامید. مدل فوق بدون در نظر گرفتن اجزای دیگر ساختار نظام ژاپن تقریبا غیر قابل اجرا می باشد. نمی توان نقش سنت کار بسیار و تحمل شدید، همبستگی اجتماعی، ناسیونالیسم و حتی نقش اتحاد با غرب را نادیده گرفت.
یک کشور می تواند برای پیشرفت اقتصادی یا سیاسی مدل ژاپن را برگزیند، اما آیا در عین حال می تواند سنت کار بسیار و تحمل شدید، همبستگی اجتماعی و ناسیونالیسم را هم زمان در فرهنگ خود نهادینه کند ؟
در الگوی ژاپن می توان متغیر های مستقل زیر را در نظر گرفت:
ناسیونالیسم و آموزش آن
احیای سنت ها و آداب و رسوم ملی
ایجاد همبستگی اجتماعی
تولید همه چیز در محل و زندگی در حد امکانات تولیدی داخلی
بالا بردن توان نظامی کشور
اتحاد با غرب
به راحتی می توان میان متغیر های فوق رابطه برقرار نمود. ناسیونالیسم و سنت موجب بوجود آمدن همبستگی اجتماعی می شوند. همبستگی احتماعی باعث بوجود آمدن فرهنگ کار بسیار و تحمل شدید می گردد که به تولید در شرایط سخت و زندگی در حد امکانات می انجامد. بالا بردن توان نظامی کشور از یک سو از طریق اتحاد با قدرت های غربی میسر می گردد و از سوی دیگر توان نظامی و اتحاد، موجب ایجاد امنیت برای جامعه ژاپن می گردد.
نهایت امر به تئوری تصمیم گیری در مدل و الگوی ژاپن می رسیم. بحث در این مورد را با سوالی آغاز می کنیم. آیا فرمان انقلاب میجی باعث ایجاد تحلات در ژاپن گردید ؟ نقش اراده و خواست مردم در تعیین سرنوشت شان چگونه بوده است ؟
معیار خوب و عادلانه بودن دولت توانایی آن به تامین منافع عمومی است، از آنجا که همچنان فرمان میجی در دستور کار تمامی ژاپنی ها قرار دارد و مردم همچنان به احزاب دست راستی رای می دهند، می توان نتیجه گرفت که توزیع ارزش ها در جامعه ژاپن علاوه بر اقتدار آمیز بودن، بنابر خواست عمومی شهروندان نیز بوده است.
در واقع این مردم بوده اند که بواسطه تقاضا ها و حمایت هایشان، به حاکمانی که تصمیمات شان منطبق با محیط بوده است، اجازه حکمرانی داده اند.