فائزه هاشمی میگوید درحوادث تیرماه 78 به شکل خانوادگی در کوی دانشگاه حضور داشت. او همچنین میگوید برای آموزش زبان انگلیسی به انگلیس رفته و حضورش بر سر قبر شاه نیز در حاشیه سفر ورزشیاش به مصر بوده است.
وی در مصاحبه با یک روزنامه زنجیرهای درباره آشوب تیرماه 78 و ماجرای کوی دانشگاه میگوید: یادم است که ما هر شب خانوادگی به کوی میرفتیم. یکی از درگیریهای گروههای فشار با من هم، همانجا بود. یادم است هر بار که به کوی دانشگاه می رفتیم، جمعیتی از موافق و مخالف، جمع میشدند و بحث در میگرفت. یادم است گروههای فشار آنقدر عصبانی بودند که وقتی در ماشین نشستیم، آنها دور ماشین را گرفته بودند و میخواستند ماشین را بلند کنند. ماشین را تکان میدادند و حالت حمله داشتند. شرایطی بود که بچههای من از ترس زیر صندلی پنهان شده بودند. همه ترسیده بودند. یادم است یک بار که من رفتم، شلوار جین به پا داشتم.
عضو مرکزیت کارگزاران درباره سؤال خبرنگار مبنی بر «بازدید از مزار ]![ شاه» - که پس از توقیف روزنامه زن به خاطر چاپ پیام فرح پهلوی صورت گرفت- میگوید: من یک سفر ورزشی به مصر داشتم. یک سمینار درباره زنان بود و من هم یکی از سخنرانان آن بودم. به هر جای دنیا که سفر کنید، بالاخره به آثار تاریخی هم سری میزنید؛ مثلا مزار مائو در میدان تیانآن من چین یا مزار لنین در میدان سرخ مسکو. همه را رفتهام یا معابد در نپال و هند و... آن وقت شاه و تاریخ خودمان را نبینیم؟ این به معنی ارزشگذاری نیست. همانگونه که تائید مائو یا لنین هم نیست و بودایی هم نیستیم که به دیدن معابد میرویم. اما این موضوع برای آن زمان خیلی حرکت تندی بوده است. تاریخ زمان ندارد. جریان این بود که بازدید ما از مسجد رفاعی چند روز قبل از یکی از مراسمهایی که مربوط به شاه میشد؛ حالا یا تولد یا فوت او بود. یکی از افراد سلطنتطلب هم آمده بود تا آنجا را برای مراسم آماده کند.
فائزه هاشمی با بیان اینکه ترجیح میدهد درباره انتخاب نشدنش در انتخابات مجلس ششم صحبت کند و «به نحوی به خاطر رأی ندادن به من رنجیدم و تصمیم گرفتم فعالیت سیاسی را کنار بگذارم»، به نامزدی موسوی و حمایت از وی اشاره میکند و میگوید: احساس وظیفه و تکلیف بود. فکر کردم که دیگر جای قهر کردن و دلشکستگی نیست.»
او سپس در پاسخ این سؤال که «در مورد سفرتان به انگلیس توضیح دهید. شما آنجا مسکن ثابتی دارید؟ خیلی در این مورد حرف و حدیث هست» میگوید: نه؛ من در انگلیس جایی ندارم. جریان این بود؛ هنگامی که من در انتخابات مجلس ششم رأی نیاوردم و از بسیاری فعالیتها کناره گرفتم.
فرصت خوبی بود تا به خودم برسم. مسئولیتی نداشتم و فعالیتهایم کم شده بود. یکی از نیازهایی که همیشه احساس میکردم، یادگیری خوب زبان انگلیسی بود. به دلیل فعالیتهایم در فدراسیون اسلامی ورزش زنان که یک تشکیلات بینالمللی بود خیلی نیاز داشتم. در ایران هم خیلی معلم خصوصی و کلاس زبان داشتم. ولی مفید نبود. فکر کردم فرصت خوبی است که به انگلیس بروم تا زبانم تقویت شود.
علاوه بر این خواستم تا خارج از کشور در یک مقطع تحصیلی درس بخوانم و تجربه جدیدی کسب کنم. به این دلایل رفتم. هیچ جایی هم نداشتم. چهار سال و نیم بیرمنگام بودم. شش ماه کلاس زبان رفتم و بعد هم یک سال، فوقلیسانس حقوق بشر خواندم. خانه هم اجارهای بود.
فائزه هاشمی ادامه میدهد: با پسرم رفتم. دختر و همسرم هم میآمدند و میرفتند. ما هم در رفتو آمد به ایران بودیم. بعد از آن وارد مقطع دکترا در رشته حقوق بشر شدم. اما نمیخواستم به لندن بروم. در لندن، ایرانی زیاد بود. رسانهها فعال بودند و شناخته میشدم و نمیشد راحت زندگی کرد. بعد از اینکه پسرم دانشگاه قبول شد، لندن را انتخاب کرد. من باید بیرمنگام تنها میماندم و لندن را هم دوست نداشتم. در ضمن، چیزی را که از انگلیس میخواستم، کسب کرده بودم. زبانم راه افتاده بود. فوق لیسانس را گرفتم و چون قابلیت انتقال رشته به ایران را هم داشتم، به ایران بازگشتم و دکترا گرفتم.
وی درباره حضور مهدی هاشمی در انگلیس نیز گفت: مهدی مأموریت داشت برای سرزدن به دانشگاههای آزاد خارج از کشور، یعنی با این هدف از ایران خارج شد. وقایع بعد از سال 88 بود. شرایط حاد شد و حملات زیادی به او صورت میگرفت. بزرگان مشورت دادند که برنگردد. مهدی وقتی دید که قرار است برخلاف میل خودش بماند، از فرصت استفاده کرد و برای گرفتن دکترا وارد دانشگاه آکسفورد شد.