سید روح الله امینآبادی
دو سال ابتدایی پیروزی انقلاب درسهای بزرگی برای همه کسانی که گوش به تاریخ سپردهاند دارد. درسهایی که اگر از آن عبرت گرفته شود بسیاری از فتنهها اجازه سربرآوردن پیدا نخواهند کرد، درسهایی که در فتنه 88 نیز تجربه و آزموده و اثبات شد و امروز دیگر آزموده را آزمودن خطا است .
25 مرداد ماه سال 1360 نزدیک دو ماه پس از برکناری نخستین رئیسجمهور ایران پس از انقلاب، محمدعلی رجایی از سوی ملت مسلمان ایران انتخاب میشود تا مشخص گردد که ایرانیان در مسیری که انتخاب کردهاند منحرفان و بدکیشان را طرد و خط اصیل انقلاب را بر کرسی خواهند نشاند.
هرچند ریاست جمهوری شهید رجایی و نخست وزیری شهید باهنر کمتر از یک ماه طول کشید، ولی در این کمتر از یک ماه تاریخ انقلاب یک گام به جلو برداشت، شهیدان رجایی و باهنر در سخنان متعددی که از خانه ملت شروع شد ضدانقلاب و بخصوص ملیگرایان بیوطن را افشاکردند و نشان دادند که «اینان نوکیشانی هستند که پس از پیروزی سر برآوردهاند و قابل اعتماد نیستند.»
به مناسبت سالگرد آغاز به کار دولت شهیدان رجایی و باهنر مروری کوتاه میکنیم به سخنان این شهیدان در روز رای اعتماد و درسی که این سخنان و آن تحولات برای امروز ما به ارمغان آورده است.
شهید باهنر ملیگرایان سازشکار را افشا میکند
شهید باهنر در روز رای اعتماد و در خانه ملت طی سخنان مهمی به خط و خطوط برخی گروهها و احزاب پس از انقلاب میپردازد که بازخوانی این سخنان امروز و پس از گذشت نزدیک به چهار دهه خالی از لطف نیست.
چهارمین دولت
پس از انقلاب ...
«این چهارمین دولت بعد از پیروزی انقلاب است. اول دولت موقت، دوم دولت فترت، که حدود هفت ماه طول کشید و سوم دولت برادرمان رجائی و این چهارمین دولت است، به تدریج همراه با باروری انقلاب دولتها رشد و تکامل کردند، ما به حق دولت را برخاسته از بطن مردم و تبلور حاکمیت جریانهایی میدانیم که توانستهاند قدرت و موقعیت بیشتری را در جریان انقلاب به دست آورند، امروز ما در شرایطی هستیم که خطوط کاملا مشخص شده کلیه جناحها، چهرهها، گروهکها، ماهیت خودشان، وابستگیهای خودشان و هویت خودشان را برملا کردند.
ملیگرایان سازشکار چگونه خود را شریک انقلاب دیدند؟!
تا آن زمان که هنوز بستر انقلابمان آمیزهای بود از طیفی گسترده که در آن جناحهای گوناگونی حضور داشتند، کسانی که خود را متولی انقلاب میپنداشتند فقط بدان دلیل که در گرماگرم اوج انقلاب و درگیری تودههای مسلمان بپاخاسته به رهبری امام امت اعلامیهای داده بودند یا تلگرام تاییدی فرستاده بودند یا بعد از آنکه اعلام راهپیمایی و تظاهراتی ازطرف بطن انقلاب و بستر انقلاب صادر شده بود، آنها هم برای اینکه از کاروان عقب نمانند با دادن اطلاعیهای خود را شریک این قافله طوفنده میپنداشتند، حتی گروهکهایی که از دیرباز با ایدئولوژی الحادی خود یا با ایدئولوژی التقاطی خود فریاد برمیکشیدند که بایک حرکت اسلامی اصیل سرسازش ندارند، ملیگرایانی که سالیان دراز با نوعی سازشکاری، با نوعی مبارزات بیرنگ سیاسی با محتوائی تهی از اسلام و پر از وابستگیها و ضعفها و از بهرهگیری از نظامهای غربی، سالیان دراز آزمودند ملت برد آنها و توان آنها و موضع آنها و موقع آنها و سازشکاری آنها و ضعف آنها و ضعف تاکتیکهای آنها و استراتژی آنها، همه اینها، که حرکت طوفنده انقلاب اسلامی اصیل مردم را به رهبری امام نمیشناختند و تایید نمیکردند و تا آخرین روزها با تمسخر، با اعجاب نگاه میکردند به این حرکت انقلابی و رهبری امام و نمیتوانستند بپذیرند که این چنین انقلابی با این چنین شیوهای و با این چنین محتوایی و با این چنین آهنگی میتواند پیروز شود، اما پیروز شد و اینها ناگهان سردرآوردند و همه خود را در طیف انقلاب شریک دانستند.
شاید مصلحت بود که اینان افشا شوند
از تصرف اماکن و گرفتن سلاحها، انتشار روزنامهها و بیانیهها و حضور در کابینه و گرفتن سربندهای قدرت و انواع و اقسام دخالتها به عنوان متولیان دیرپایی که گویی آنها وارثان حرکت هستند، ملت تحمل کرد، تحمل کرد و چه بسا از آن روز بیداران و آگاهان مومن و متعهد جامعه خروش برمی داشتند که چرا صبر، چرا سکوت، چرا ظاهرا سازش، نمیدانیم شاید لازم بود درعمل همه چیز برملا شود، شاید لازم بود که آن چه را که دیگران در طی یک قرن یا لااقل سی سال و چهل سال میآزمایند وبرملا میکنند و افشا میکنند، این انقلاب در درون خودش، درطی دوسال برملا کند، مصلحت همین بود.
چرا مبارزه با منافقین از سپیده دم انقلاب موفق نمیشد؟!
من معتقدم که مصلحت این بود، یعنی اگر چنانچه تمام این جناحها از روز اول در انزوا بودند آنها با کوله باری از توقع و شعار خودشان را به عنوان کسانیکه خیلی بهتر و بیشتر میتوانند این انقلاب را اداره کنند و راه را ادامه بدهند، با چهرههایی نیمهمعصوم در پشت پرده ذخیره میماندند و روزی، روزگاری سردرمیآوردند از پشت پردهها که حضورشان ضربههای عظیمی به انقلاب میزد، بگذار از روز اول مجال داده شود که حاضر باشند، بگذار سخن بگویند، بگذار سربندهایی از قدرت را در دست بگیرند تا مواضع خودشان را مشخص کنند، تا هویت خودشان را برملا کنند، تا ملت به عنوان یک سرمایههای پشتپرده ذخیره شده و مایههای امید به آنها ننگرند، بگذارید امیدهای کاذب ناامید بشود، خوب، هر چند خسارت دیدیم، اما لازم بود، اما خوب بود، شما فکر میکنید اگر قرار بود مبارزه با گروهک منافقین از سپیدهدم پیروزی انقلاب آغاز میشد، آیا این چنین موفق بود؟ آن روزی که آنها با سابقهای از مبارزات... اگر با همان سابقه، با همان کولهبار از روز اول مورد هجوم قرار میگرفتند و تصفیه آغاز میشد آیا میشد؟ آیا مردم میپذیرفتند یا لازم بود که بیایند، بگویند، موضع بگیرند، سازش کنند، روزگاری به آنها بگذرد تا ببینیم از یک طرف با قاسملو، از یکطرف با معزی، از یک طرف با بنیصدر، از یک طرف با فدائیان خلق و کومله و غیره و غیره... و بعد چهرهها روشن بشود، مشخص بشود تا مردم راهشان را بشناسند و بدانند و بیایند و همین طور جناحهای دیگر، لیبرالها، ملیگراها، سازشکارها، محافظهکاران، غربگراها، خیلی خوب بود.
دوسالی که خسارت دیدیم اما پیروز شدیم
به نظر من برای ملت ما پیروزی بود، دو سه سال خسارت دیدیم، اما شناختیم، اما یافتیم، اما چهرهها روشن شد، بالاخره ما این مراحل را پشت سرگذاشتیم، به نظرمن دولتهای بعداز انقلاب تبلوری بود و تجلی بود و نشانی بود از حضور طیفهای مختلف در انقلاب، آرام آرام ملت با صبر و هوشیاری انقلابی پیش آمد و مراقب بود و به موقع حرکت کرد و امام این اسطوره تاریخ ما، این تبلور آرمان مستضعفین جهان ما، این یادگار عصر ما بعد از ظهور اسلام و تکرار تاریخ صدر اسلام ما، همه جا در مقاطع حساس، بموقع، بجا، موضع گیری قاطع، زمینه پخته میشد، آماده میشد، خودشان کمک میکردند، گروهها، جناحها کمک میکردند و بعد ضربهپذیر میشدند با حرکات خودشان، با موضعگیریهای خودشان و بموقع امام ضربه کاری میزد و دشمن را از صحنه بیرون میکرد، ما وارث خون شهیدانمان، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب هستیم و در عین حال وارث همه این رهبریها و مقاومتها و حضورها و فریادها و ایثارها هستیم و امروز بر مقطع حساس تاریخ انقلابمان ایستادهایم، بربستر باز و روشن و تصفیه شده و پاک انقلابمان.
وارث اصلی انقلاب ارث خود را به دست گرفت
جناحها رانده شدهاند، گروهکها شناخته شدهاند، ملت که وارث اصلی انقلاب بود ارث خود را بدست گرفت، متولیان واقعی انقلاب توانستند به تولیت قطعی برسند و اکنون رسیدهاند.»
و اما درسی از آن چه شهید باهنر گفت
برای امروز...
سال 88 فتنهای در این کشور روی داد، فتنهای عظیم که دیگر امروز و با گذشت 6 سال و با افشاگریهای اخیر مایکل لدین دیگر کمتر منصفی است که بتواند مدعی شود که فتنه فوق از خارج از مرزها هدایت نمیشده، فتنهای آمریکایی – انگلیسی و صهیونیستی که اضمحلال این ملک و ملت را نشانه گرفته بود.
شاید گفته شود درسی که سخنان شهید باهنر و آن چه دو سال ابتدایی پیروزی انقلاب رخ داد برای آن روزها و امروز ما چه بوده و چه هست ؟!
در سال 88 بسیاری گمان میکردند که چرا به این بدکیشان و بدگوهران اجازه حضور و نفوذ در ارگانهای حساس کشور داده شده است، افرادی که نگاهی به سوابقشان نشان از آن داشته و دارد که شایستگی تصدی سمتی در ایران اسلامی را ندارند ؟
به این سوال سه بار در تاریخ انقلاب پاسخ داده شد، یک بار در دو سال ابتدایی انقلاب که ذکر آن در سخنان شهید باهنر رفت، بار دیگر در مجلس ششم و یک بار در فتنه 88 ؛ باید ملت تجربه میکرد و میدید که اینان چه کسانی هستند و اگر چنین فرصتی به آنان داده نمیشد با کوله باری از ادعای مظلومیت همواره میگفتند و مینالیدند که اگر بودند کشور این گونه نمیشد، مجلس ششم را به دست گرفتند و آن شد که بعد از چهار سال جز درگیریهای سیاسی عایدی برای ملت نداشت و زمانی که بنا به سوابقشان رد صلاحیت شدند و دست به تحصن زدند کسی با آنان همراهی نکرد و در سال 88 نیز این گونه
بود.
اگر به آنان اجازه حضور داده نمیشد امروز با کوله باری از ادعای مظلومیت مدعی بودند ...مدعی اصلاح نابسامانیهایی که نگاهی دقیق به تاریخ انقلاب خود باعث و بانی آن بودهاند ولی امروز دیگر آزموده را آزمودن خطا است...
سران و اصحاب فتنه آزموده شدند، ملت آنان را در کوران حوادث بعد از فتنه 88 شناخت و این بار نه تنها اصحاب فتنه که ساکنان آن فتنه آمریکایی – انگلیسی و صهیونیستی نیز راهی به ارگانهای این جمهوری پاک اسلامی نخواهند داشت.
درسی که دو سال ابتدایی پیروزی انقلاب برای امروز ما داشت این بود... این که آزموده را آزمودن خطا است و نباید اجازه سربرآوردن مارهایی را داد که روزی میخواستند زهرشان را بر پیکره جامعه
بریزند.