سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرباز ولایت

نظر


روزنامه شبه‌اصلاح‌طلب شرق به بهانه حمایت از هاشمی رفسنجانی تصریح کرد وی اولین دولت پسا انقلابی(!) را تاسیس کرد و آدم‌هایی را که آمادگی روحی ورود به دوران تازه را نداشتند کنار گذاشت و شکاف تاریخی در انقلاب به وجود آورد.


این روزنامه در یادداشت خود به قلم سردبیر می‌نویسد: هاشمی که دو دوره رئیس‌جمهوری مقتدر بود کارش به جایی کشید که در انتخابات مجلس بیم آن می‌رفت. رای نیاورد و بالاخره در جایگاه آخر - نفر سی‌ام در لیست نمایندگان تهران - قرار گرفت.

هاشمی رفسنجانی اگر در بسیاری از امور همچون شخصیت‌های سیاسی دیگر عمل کرده باشد، در یک نکته با همه فرق دارد؛ و آن اینکه او خودش را بی‌محابا در معرض انتخاب مردم قرار می‌دهد و از اینکه مردم یا جریان‌های سیاسی او را انتخاب نکنند، هراسی ندارد و خم به ابرو نمی‌آورد.


شرق می‌افزاید: اینکه هاشمی خود را به آزمون افکار عمومی و رویکرد سیاسی جامعه واگذار می‌کند، دستمایه بحث مخالفان و منتقدان و حتی دوستداران او است که بارها به او خانه‌نشینی و بازنشستگی اجباری - تشویقی را پیشنهاد کرده‌اند.


او موسس اولین دولت پسا انقلابی ایران است. او با نام‌گذاری دولتش - دولت سازندگی - به تلویح اعلام کرد که یک دوره تمام و دوره دیگری آغاز شده است.


در آن زمان به جز هاشمی چه کسی می‌توانست چنین موضعی - ختم دوره‌ای و آغاز دوره‌ای دیگر - را این قدر صریح اعلام کند به عبارتی، هاشمی با رمز سازندگی، انقلابی در دل انقلاب سامان داد. پیامد جانبی این سیاست هاشمی، خواسته یا ناخواسته به کنار رفتن آدم‌هایی انجامید که آمادگی روحی یا استطاعت ورود به دوران تازه را نداشتند.


پس به ناچار کنار رفته یا بازنشسته می‌شدند. از همین جا واگرایی آغاز شد. قرائت هاشمی از آرمان‌های انقلاب به نحوی بود که بسیاری را با چهره‌ای از انقلاب مواجه می‌کرد که هم غرابت داشت و هم دشوار بود.

از این رو شکافی تاریخی به وجود آمد. از همین مختصر برمی‌آید که هاشمی در نهان، انقلابی است و در انظار محافظه‌کار. کلی‌نگری بخشی از خصلت انقلابی او است که با رفتارهای و رویکردهای دموکراتیک‌اش ناهمساز به نظر نمی‌رسد.


اما اهمیت هاشمی، نه در روان‌شناسی شخصیت سیاسی او، که در ایجاد شکاف بین دو دوره [انقلاب و پساانقلاب!] نهفته است. هاشمی هیچ‌گاه از الفاظ و تعابیری دال بر «ما و دیگری» استفاده نمی‌کند، اما عملکرد و کارنامه سیاسی‌اش بر دورانی گواهی می‌دهد که تمایز میان «ما» و «آنها» نیروهای انقلابی را به دو طیف متفاوت تقسیم کرد.

و در این میان اگر سهمی به مخالفان داد، برای همراه کردن آنها بود که کارساز نیفتاد.


دولت هشت ساله سازندگی، گرچه زمینه‌ساز تعارض بین انقلابیون شد اما دولت اصلاحات را شکل داد.
بسیار گفته‌اند که عاقلانه‌تر این بود که پس از دولت هاشمی، ناطق نوری بر مسند کار می‌نشست. اما دولتی که رفاه نسبی آورده بود، ادامه منطقی‌اش باید دولت اصلاحات می‌بود. ماجرا همین جا ختم نمی‌شود. دامنه این تحول به دولت‌های اصلاحات و اعتدال نیز سرایت کرده است.


یادآور می‌شود روزنامه شرق پس از ناکامی بزرگ هاشمی در انتخابات سال 88، جزو اولین رسانه‌هایی بود که به قلم سردبیر وقت خود خواستار نیمکت‌نشینی هاشمی شد و تصریح کرد هاشمی باید مانند علی دایی بداند دوره بازیگری‌اش سپری شده است.

اما تحویل گرفتن امروز هاشمی از سوی روزنامه‌های زنجیره‌ای که صراحتا او را عالیجناب سرخپوش قتل‌های زنجیره‌ای معرفی می‌کردند، در متن یادداشت روشن است؛ چون او انقلاب در انقلاب کرد [انقلاب در انقلاب می‌شود غیر و ضد انقلاب!] و قائل به پساانقلاب است و به همین دلیل موجب شکاف میان نیروهای انقلابی و کنار زدن نیروهای اصیل انقلاب و همچنین سرکار آمدن افراطیون با تابلوی دروغین اصلاح‌طلبی شده است.


همچنین باید گفت بر جای گذاشتن تورم 49  درصدی به عنوان بالاترین رکورد تورم - آن هم بدون تحریم‌های سنگین - اجازه نمی‌دهد امثال روزنامه شرق از دولت سازندگی به عنوان دولت رفاه یاد کنند هرچند که حساب اشرافیت دولتی جداست.